بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان

👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
#هنر دست من و تو در قالب یک #پلاکارد میتواند در تصاویر صامت روزنامه ها،مجلات،و تلویزیون و مانتیور #فریاد ها بکند!
.
ذائقه بچه های زمانه #فتوشاپ و #اپیلیکیشن حق دارند حلاوت #دست_نوشته ها و پلاکارد های دیروزی را بچشند.
دمیدن حس و روح در یک تکه #مقوا و شومیز کاری بود که بچه های دیروز بارها و بارها تجربه کرده اند.
هنرهای دست #مردم با تنوع بی نهایت خود #اقیانوسی از #ایده و شیرین زبانیست که حیف است در هیاهوی #عصر_دیجیتال از #اجتماعات ناب مردمی دور بماند. .
پلاکاردهایی که با تمام کج و مأوجی هنر دست یک جوان و نوجوان است که با تمام وسواس و دقت برای فریاد #حرف_های_انقلابی خود آماده کرده است. واین یعنی #ارزش! .
یعنی کار برای #انقلاب.یعنی دست من به غیر از لایک زدن به حرف ها و طرح های خوب ،#توانایی #تولید هم دارد!
.
یعنی #من_میتوانم حرف هایم را نه بعد از یک هشتگ کوچک که در دل هشتگ بزرگی چون شومیز بزنم!
یعنی من #اثرگذار م.حتی بدون دستگاه چاپ و پرینت..
.
صفحه هنر راهپیمایی منتظر عکس پلاکارد های شما در راهپیمایی#ضد_استکباری #۲۲_بهمن. عکس پلاکاردتان را در صفحه خود نشر دهید و ماراتگ کنید.منتظریم:) #به_سلیقه_خودم_پلاکارد_میسازم
#هنر_راهپیمایی
#منتظریم
#شما_چه_میکنید؟

«خاک و خون جیغ و غم صدای چاقو و تفنگ»
#زندگی مفهوم جالبی است که در وسعت #امنیت لذت بخش می شود
امنیت بهایی است که مردان مرد آنرا پرداخت می کنند.

#بها سنگین است، اما معامله با چه کسی #ارزش چنین بهایی را دارد؟

اینجا #ایران، #تهران، به وقت حال حاضر شهر در #آرامش،بیکباره صدای گلوله های چند تروریست در فضا شهر می پیچد. اوضاع به ظاهر شلوغ می شود اما، تا زمانی که مخالفان سازش با زورگویان پا به عرصه میدان می گذارندو پس مدت زمان کوتاهی شهر همان آرامش گذشته را دارد.
خون چند #جلاد و #کشته هایی روی زمین اثری از خود می گذارد.

اما نه بگمانم اشتباه کردم!

کسی که #خدا را باتمام #وحدانیتش در زندگی می آورد و راه #حق را می پیماید کشته نیست #شهید است.
مردان مرد با خدا #معامله میکنند. این #قرارداد #برد_برد است، همه ی پیروزی هم متعلق به آن انسان وارسته است که حرمت را برای #ناموس خود قائل است و سینه ای را که در #زورخانه با نوای #یا_علی شکل گرفته است را #سپر می کند.

چارچوب ذهنی خودرا با #اصول دین می بندم و این #شابلون را برای زندگی خود می خواهم درحالی که با مادرم خداحافظی میکنم بند کفش هایم را سفت میکنم و به زورخانه میروم ...
علی استاجی


☑️کانون شهدای بسیج دانشجویی
🆔 @semuni_basij