#کشتن_مالکاشتر
💠 امیر المومنین علی به مالک اشتر فرمودند: جز تو کسی شایسته حکومت مصر نیست پس به مصر برو، خدا تو را رحمت کند از آن پس، اشتر از حضور علی مرخص شد و اسباب سفر آماده کرد و مهیای رفتن به مصر شد. جاسوسان معاویه او را خبر کردند که امیر المومنین علی مالک اشتر را به ولایت مصر منصوب کرده است معاویه که طمع حکومت مصر را داشت، این انتصاب خیلی برایش گران آمد و یقین داشت که هرگاه اشتر به مصر برود، از محمد بن ابی بکر هم قاطع تر و در دشمنی با او (معاویه) سخت تر استاز این رو سفارشی به رئیس خراج قلزم (شهری بین مکه و مصر) فرستاد و گفت: مالک اشتر رو به مصر نهاده و میآید اگر کار او را تمام کنی، مالیات قلزم را تا من زندهام و تو زنده ای، بر تو میبخشم تا میتوانی از حرکت او مانع باش!
این شخص آمد و در قلزم اقامت کرد. اشتر نیز از عراق به طرف مصر حرکت کرد. وقتی وارد قلزم شد، آن مرد به استقبال آمد و پیشنهاد کرد که در آنجا توقف کند و اظهار داشت: اینجا منزلی خوش و طعام هم آماده و علف اسبها نیز فراهم است و من فردی از افراد مالیات بده این سرزمین هستم مالک پیاده شد و او طعامی آورد طعام که صرف شد، شربتی از عسل که در آن زهر ریخته بود، آورد و به او داد. وقتی مالک آن را خورد، وفات یافت
آن کس که به اشتر زهر داده بود نزد معاویه آمد و او را از قتل اشتر آگاه کرد سپس معاویه بپاخاست و خطبه ای خواند و در ضمن آن خدا را حمد و ثنا گفت آنگاه اظهار داشت: به راستی که علی دو بازوی توانا داشت که یکی- یعنی عمار یاسر- در صفین و دیگری یعنی اشتر امروز بریده شد
📚تاریخ طبری ج ۶ص ۵۴ حوادث سال ۳۸ هجری، کامل ابن اثیر ج ۳ص ۱۵۲ حوادث سال ۳۸، مروج الذهب مسعودی ج۲ص۳۹
🔝و در عبارت ابن قتیبه آمده که معاویه هنگامی که از خبر کشته شدن مالک اشتر آگاه شد، گفت: چقدر جگرم راحت و خنک شد! خدا لشکریانی دارد که این عسل (که بوسیله آن مالک کشته شد) از آن جمله است!!
📚العیون ابن قتیبه ج ۱ ص ۲۰۱
📚
🆔 @samsaamakbar