#صفویه_و_صوفیه
علامه مجلسى در رساله اى كه در ادامه خواهيم آورد، آوردن محقق كركى را در رديف اقدامات صوفى زدايى شاه اسماعيل مى داند. حتى اگر قصد شاه اسماعيل يا طهماسب، از آوردن عالمان شيعه عرب، چنين نبود، اما در عمل، چنين نتيجه اى دست داد. آنچه در اين ارتباط قابل توجه بود اين كه، مشايخ صوفيه به طور عمده و حتى آشكار، مذهب تسنن داشتند. شيعه شدن دولت صفوى، حتى با فرض پذيرش تصوف سنّتى، قادر به تحمل اين وضعيت نبود. بنابر اين، قرار شد تا بقعه هاى مشايخ صوفيه را تخريب كنند. اين تخريب همراه با از هم پاشيده شدن سلاسل صوفيه بود و به هر روى سنى بودند.
حافظ حسين كربلايى (م ۹۹۷) در قرن دهم نوشته است: در زمان شاه اسماعيل همه سلاسل صوفیه در هم شكست و قبور سلف ايشان را كندند تا به خلف خود چه رسد.📚كربلايى، روضات الجنان ، ج ۱، ص ۴۹۱
نايب الصدر هم نوشته است: جناب شاه اسماعيل به خانقاه هاى مشايخ اهل سنت كه مى رسيدند، خراب مى كردند.📚نايب الصدر، طرائق الحقايق،ج ۱، ص ۲۸۳
تخريب قبر منسوب به ابو مسلم خراسانى در خراسان، با همين هدف صورت گرفت.📚ابهرى، انيس المؤمنين، ص ۱۸۲
از آن پس، يك تضاد در داخل حاكميت جديد به وجود آمد؛ از يك طرف صوفيان بودند كه شاه را مرشد كل تلقى مى كرده و مراسم ويژه خويش را داشتند. از طرف ديگر فقيهان بودند كه علاوه بر داشتن زمينه اجتماعى و شرعى در فقه، از سوى شاهان صفوى نيز تقويت مى شدند. شاهان صفوى، به رغم انزواى صوفيان در نيمه دوم صفوى، تا به آخر نسبت به صوفيان روى خوش نشان مى دادند؛ اما توان گفت كه از همان ابتدا تمايل جدى به آنان نداشتند و به همين دليل، روز به روز حدود قدرت آنها را محدود كرده و نفوذشان را كاهش مى دادند.