#ایل_قزلباش_صفوی
اندكى پيش از سقوط عباسيان، تشيع پيشرفت خود را در عراق، شام و ايران آغاز كرد. با سقوط اين دولت، اين حركت، در عراق و ايران- به عكس شام كه مماليك بر سركار آمدند و پيش از آن ايوبىها مشكل عمده رشد تشيع بودند- سرعت بيش ترى به خود گرفت.
افزون بر حركت شيعى خالصى كه در زمان سلطان محمد خدابنده (م ۷۱۶) و با همت علامه حلى (م ۷۲۶) و شيخ حسن كاشى و شمارى ديگر از عالمان و شاعران دوره ايلخانى در ايران پديد آمد، جنبش گسترده اى نيز از تشيع غالى يا به اصطلاح علوى، از شمال سوريه تا سرزمين هاى گسترده آناتولى و از آن جا تا شمال عراق و غرب ايران در حال شكل گيرى بود. اين جنبش براى قرنها به طور محدود در اين بلاد، از دسترس دستگاه هاى خلافت و امارت به دور ماند و تقريبا دست نخورده از يك سو و آميخته شده با انديشه هاى بومى از سوى ديگر، هويت خود را در تاريخ تداوم بخشيد.
بسيارى از وابستگان به اين فرقه ها، از پس از قرن هشتم، در صف مريدان خاندان شيخ صفى (م محرم ۷۳۵) درآمدند. گستردگى اين موج تا آن اندازه بود كه گفته شده، در اوائل قرن دهم، بيش از چهار پنجم مردم آناتولى بر عقائد شيعى، از نوع علوی آن بوده اند. جنبش مخالف تشيع هم در برخى از بلاد اسلامى، به ويژه شامات وجود داشت. اين جنبش كه از نتايج اقدام هاى ايوبيان و مماليك بود، با حركت فعال ابن تيميه (م ۷۲۸) كه همزمان، ضد فلسفه، تصوف و تشيع بود، اوج گرفت.
با اين حال به دليل بدعت هاى ابن تيميه و حركت اعتراض آميز او بر ضد اهل سنت، كار وى محدود شد؛ اما تأثير عميق خود را در نسلهاى بعدى بر جاى گذاشت.
عثمانىها در قرن نهم، در بخشى از بلاد اسلامى، قدرت را به دست گرفتند. در كنار آنان، مماليك، از پس از سقوط عباسيان، رهبرى اهل سنت را در دست داشتند.
در اواخر قرن نهم، يكى از مهم ترين جريانات سادات شیعه ایرانی يعنى جريان وابسته به خاندان شيخ صفى ، لباس رزم پوشيد و با انبوه هواداران خود، براى كسب قدرت سياسى، به جدال با قدرت هاى پراكنده آن روزگار ايران پرداخت.
مهم ترين مشخصه اين جنبش، دوری از پوسته تسنن و مطرح كردن جوهره عقيده اى تشيع بود. اگر تا آن زمان نسبت به خاندان پيامبر تنها بود ، خاندان شیخ صفی اين بار تبرّى و دوری جستن نسبت به دشمنان و مخالفان آنها را مطرح كرده و مبنا را بر مذهب اثنا عشرى گذاشتند. اين تصميم ساده اى نبود و به نظر مى آمد كه به زودى با موجى از مخالفت روبرو شود.
👈دقت کنید ایل قزلباش صفوی که ابتدا اگر که بر فرض بگوییم متمایل به صوفیه بودند بعدها تحت تاثیرفقها و علمای بزرگ مثل علامه کرکی و شیخ بهایی و مجلسی اکثرا اصلاح شده و شیعه خالص گردیدند همچنان که شاه اسماعیل قبور صوفیه را در سراسر ایران منهدم کرد و استخوان های انان را آتش زد 👇👇👇‼️ از هم پاشیدن صوفیه توسط شاه اسماعیل صفوی :::
💎 با روی کار آمدن دولت صفویه، دو کار نسبت به تشکیلات صوفیه انجام پذیرفت:
1)- از بین بردن مراکز صوفیه اهل سنت :::
تا قبل از دولت صفویه، مشایخ صوفیه به طور عمده و حتی آشکار، مذهب تسنّن داشتند. امّا دولت شیعه صفوی، حتی با فرض پذیرش تصوف سنتی، قادر به تحمل این وضعیت نبود. بنابراین، قرار شد تا بقعههای مشایخ صوفیه را تخریب کنند. این تخریب همراه با هم از هم پاشیده شدن سلاسل صوفیه بود که رقبای خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی نیز به حساب می آمدند.
👤حافظ حسین کربلایی در " روضات الجنان " می نویسد: در زمان شاه جم جاه شاه اسماعیل- انارالله برهانه- همه سلاسل در هم شکست، و قبور سلف ایشان را کندند تا به خلف خود چه رسد.
📚صوفیه در عرصه دین و فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۵۱۷
👤علامه مجلسی رحمه الله در رساله
"جواب المسائل الثلاث " می نویسد: نواب قدسی، جناب شاه اسماعیل، در هر جا که به خانقاهِ مشایخ اهل سنت می رسیدند، خراب می کردند، و حیله ها و مکرهای ایشان را به مردم اظهار می کردند.
📚 جواب المسائل الثلاث، به ضمیمه رساله تشویق السالکین، ص ۳۴
👤 میرزا محمد نایب الصدر شیرازی در "طرائق الحقائق " می نویسد: جناب شاه اسماعیل به خانقاه های مشایخ اهل سنت که می رسیدند، خراب می کردند.
📚 مقاله، عرفان در دوره صفوی، افراسیابی پور، ادیان و عرفان، تابستان ۸۵، ش ۸ ، ص ۳۵-۱۶
2)- تبعید و کوچ اجباری صوفیان ::
در دوره صفویه، اکثر سلسله های بزرگ صوفی مجبور شدند یا به هند مغولی یا ترکیه عثمانی بگریزند یا از نظرها پنهان شوند. نقشبندیه به شدت سرکوب شدند، و ذهبیه، نوربخشیه و نعمت الهیه که اظهار تشیع کردند، جان سالم به در بردند، امّا چیزی از شوکت و شکوه قبلی آنها باقی نماند، و اکثراً به حال اختفاء به سر می بردند. البته سلاسلی از صوفیه اهل سنت، نظیر قادریه و نقشبندیه، که از دولت مرکزی دور بودند، در مناطق مرزی ایران فعالیت کردند و همچنان به حیات خود ادامه دادند.