🏮اسلام قاطی پاتی صوفی ها:😂
در عرفان اسلامى احکامى که از قرآن و سنت به دست آمده کاملا محترم است، و یا به تعبیر دیگر رعایت اصول و احکام شریعت گام اول براى سیر و سلوک است و سالکان طریقت هرگز به خود اجازه نمى دهند که براى وصول به حقیقت کمترین تخطى و انحرافى از احکام شریعت پیدا کنند.
در حالى که در عرفان التقاطى یا همان «تصوف» تخطی از این احکام نه تنها مجاز شناخته شده، بلکه احیاناً مورد توصیه نیز قرار گرفته و به عنوان یک الگو مطرح شده است.
« #ابوحامد_غزالى مى گوید:
۱. یکى از شیوخ در آغاز کار چون از شب خیزى کسل مى شد بر خود الزام کرد که شب را تا به صبح روى سر بایستد! تا اینکه نفس او از روى رغبت و میل به شب خیزى مبادرت کند!
۲. دیگرى براى اینکه دوستى مال را از دل بیرون کند تمام اموالش را در دریا ریخت زیرا مى ترسید اگر به مردم ببخشد گرفتار ریا شود!
😐😂
۳. دیگرى به منظور عادت کردن به حلم و بردبارى کسى را استخدام کرده بود که در میان اجتماعات او را به باد فحش و دشنام بگیرند!
🤣
ابوالفرج پس از نقل این داستانهاى عجیب، مى نویسد: تعجّب من از ابو حامد غزالى بیشتر است تا از کسانى که این اعمال خلاف را انجام مى دادند، زیرا او پس از نقل این داستانها نه تنها هیچگونه مذمتى از آنها نکرده، بلکه این حکایات را براى تعلیم و تربیت دیگران بیان کرده است! آیا جایز است کسى شب را تا به صبح روى سر بایستد تا خون به صورتش باز گردد و تولید بیماریهاى خطرناک کند؟ مطابق کدام قانون مى توان اموال را به دریا ریخت با آنکه پیغمبر اکرم از اتلاف مال نهى کرده است؟ آیا بدون جهت دشنام و فحش به مسلمان دادن جائز است؟ و آیا استخدام مسلمانى براى این عمل زشت روا است؟ او در پایان این سخن مى گوید: ابوحامد فقه را به تصوّف بسیار ارزان فروخته است!
۴. داستان لص حمام (دزد گرمابه) یکى دیگر از داستانهائى است که غزالى از یکى از شیوخ به نام «ابن کزینى» نقل مى کند که: من زمانى وارد یکى از مناطق شدم و در آنجا حسن سابقه اى پیدا کردم و به خوبى و درستکارى معروف شدم. براى نجات از این حس شهرت روزى به گرمابه اى رفتم و لباس گرانبهائى را دزدیده، و زیر لباسهاى کهنه و مندرس خود پوشیدم، از گرمابه خارج شدم آهسته راه مى رفتم، مردم دویدند مرا گرفته و جامه هاى کهنه را ازمن برکندند، و آن لباسهاى پر قیمت را بیرون آوردند، پس از این واقعه در میان مردم به دزد حمام مشهور شدم و به این وسیله نفس من راحت شد!! غزالى پس از نقل این حکایت مى گوید این گونه خودشان را ریاضت مى دادند تا از توجه مردم و نفس راحت شوند، و اى بسا «اهل حال»! این گونه کارهائى که بر خلاف دستور فقه است براى اصلاح قلب مرتکب مى شدند و بعداً این تقصیر صورى! را جبران مى کردند، همانگونه که آن مرد در حمام کرد!».
📚تلبیس إبلیس، جوزی، ص ۴۲۷.
ابوالفرج ابن الجوزى پس از نقل این سخنان مى گوید: «سبحان اللّه چه کسى غزالى را از دایره فقاهت بیرون کرد و به تألیف این کتاب وادار نمود؟! تعجّب در این است که تنها به نقل آنها قناعت نمى کند، بلکه از آنها مدح و تمجید کرده، و صاحبانش را اهل حال مى نامد! چه حالى از این بدتر که شخص صلاح و درستى خود را از در مخالفت با دستورات شرع بداند؟! آیا هیچ راه صحیحى براى اصلاح قلب نبود که به اینگونه امور بپردازد؟ و آیا روا است که مسلمان نام دزد را بر خود بگذارد و خودش را سارق معرفى کند؟ آیا جایز است در اموال مردم بدون جلب رضاى صاحبانش تصرف کند؟ با آنکه «احمد» و «شافعى» (پیشواى غزالى) تصریح کرده اند اگر کسى جامه اى که نگهبان بر آن است از حمام بدزدد باید دست او را قطع کرد».
📚تلبیس إبلیس، ص ۴۲۹.
♦️آری وجود این گونه تضادها در یک مکتب التقاطى عجیب نیست؛ از یک سو سخن از اسلام در میان است، و از سوى دیگر تعلیمات وارداتى غیر اسلامى ایجاب مى کند که این سدّها شکسته شود و راه به سوى هدفى که دارند باز گردد. آیا ممکن است شکستن حریم احکام مسلم اسلامى، آن هم به این صورت زننده و غیر منطقى، حمل بر آزادنگرى و آزاداندیشى شود؟ مگر یک فرد مسلمان مى تواند در برابر احکام خدا و در جهت مخالف آن آزاد باشد؟
🆔 @samsaamakbar