11)- #همراهیامیرالمومنین
♦️اصبغ بن نباته مى گوید: «حارث هَمْدانى به اتّفاق جمعى از شیعیان که من هم جزء آنها بودم بر امیر مؤمنان علی(ع) وارد شدیم. حارث ضعیف و ناتوان و بیمار بود. حضرت به استقبال او آمد؛ زیرا حارث جایگاه خاصّى نزد امیرمؤمنان علی(ع) داشت. مولا خطاب به حارث فرمود: حالت چطور است؟ عرض کرد: مشاهده مى فرمایید که روزگار با من چه کرده است؟ ولى سخت تر از ضعف و ناتوانى و بیماریم،
اختلافات جمعى از شیعیان شماست که مرا وادار کرده شکایت آنها را به محضر شما بیاورم! حضرت پرسید: اختلاف آنها در چیست؟ عرض کرد: در مورد مقام شما و سه خلیفه قبلى. عدّه اى از آنها درباره شما غلوّ مى کنند و عدّه اى طرفدار آن سه نفرند و عدّه اى در این میان متحیّر و سرگردانند.
حضرت فرمود: «أَلَا إِنَّ خَیْرَ شِیعَتِی النَّمَطُ الْأَوْسَطُ إِلَیْهِمْ یَرْجِعُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التَّالِی»بهترین شیعیان من کسانى هستند که در حدّ وسط و خطّ اعتدال حرکت مى کنند، نه غلوّ مى کنند و نه در حقّ ما کم مى گذارند. غالیان باید به سوى آنها بازگردند و مقصّران باید به صف آنها بپیوندند).
سپس حضرت فرمود: اى حارث! در چند موقف همراه شما خواهم بود و مرا خواهید شناخت:
۱. به هنگام مرگ و در پایان زندگى این دنیا.
۲. هنگام عبور از پل صراط [که از شمشیر تیزتر و از مو باریک تر و عبور از آن بسیار سخت است].
۳. کنار حوض کوثر که شما را از آب کوثر سیراب مى کنم.
۴. به هنگام تقسیم بهشت و جهنّم؛ زیرا بهشت و جهنّم را به اذن الله من تقسیم مى کنم؛ دوزخیان را به دوزخ مى فرستم و بهشتیان را به بهشت رهنمون خواهم شد.
🔹مطالب دیگرى نیز بین آن حضرت و حارث هَمْدانى ردّ و بدل شد که حارث در پایانِ این ملاقات و گفتگو بسیار خوشحال بود و در حالى که عبایش به روى زمین کشیده مى شد از جایش بلند شد و این جمله را با خود تکرار مى کرد: پس از این بشارتِ مولایم، چه ترسى از مرگ دارم!».
📚 الأمالی، ص ۵.
📚سفینة البحار،ج ۲، ص ۱۳۹.
🆔 @samsaamakbar