🔺کاری از پخش رادیو راز
🔺نویسنده:
#فریده_محمدیاجرا و تنظیم :
#سعید_کرجی صبح با بوی رب خانگی چشم باز کردم
و ناخوداگاه روحم پرواز کرد به اوایل پاییز
زمانی که پنج شش سال بیشتر نداشتم و با زن عمو ها و عمه ها در خانه ی پدر بزرگ
جعبه جعبه گوجه خریده بودیم و باهم میشستیم و آماده میکردیم و در دیگ های بزرگ بار میگذاشتیم ...
بوی رب تا هفت کوچه آن طرف تر هم میرفت...بویی که تکرارش در تاریخ وجود ندارد
همهمه دلنشینی در حیات بود
دخترک ها یک گوشه مشغول پچ پچ و در گوشی حرف زدن بودند و
پسرک ها مشغول سر و صدا و دویدن و بازی...
من و پسر عمه هم لب حوض نشسته بودیم و رب نبمه پخته شده را با تکه نانی باهم میخوردیم و درمورد ترش و شور بودنش بهم نظر میدادیم و دختر عمو را که کاسه ربی را خالی خالی میخورد مسخره میکردیم که چقدر شکمو بود!
پدر بزرگ لب ایوان مینشست و نظاره گر همه ما بود
مادر بزرگ گاه گاهی سینی چایی می اورد و به همه تعارف میکرد
حالا... از پله ها پاین میروم و کنار قابلمه ربی که مادر بار گذاشته می ایستم
اما بغض میکنم با این که لبخند بر لب دارم
که حس و حال کودکی کجا و حالا کجا
آن حیات و همهمه اش..
آن پدر بزرگ آرامم
آن پسر عمه که رفیق تنهایی هایم بود و روزی ده بار موهایم را مرتب میکرد کجا هستند
حالا که تنهایی در این اتاق کوچک
بیشتر غم روی قابم زخم تازه میکند
📞پل ارتباطی با رادیو راز : 02141256789
📡هم اکنون شنونده پخش زنده رادیو راز باشید
live.radioraz.irرادیو راز رادیو آنلاین زندگی
📻#رادیو_اینترنتی_راز┏━━━━
🐚🌿🕊🇮🇷@razradio┗━━
🕊🐚🌿🇮🇷