جوهر تمام معنویت «حضور» است؛ یعنی آن وضعیت آگاهی که فراسوی افکار است. در پس افکار و احساسات شما و همچنین در بین آنها، فضایی وجود دارد. هنگامیکه از آن فضا آگاه بشوید آنگاه حضور خواهید داشت و آنگاه متوجه میشوید که این ماجرای شخصی شما که شامل افکار است، هویت حقیقی شما و جوهر آنچه اساساً هستید، نیست. آن فضا، آن فضای وسیع درون چیست؟ آن سکون است، مرکز آرامش. آن آگاهی محض است. همان «من هستمِ» متعال است که از خودش آگاه است. بودا آن را شونیاتا یا تهیگی و خلأ نام نهاد. این همان «پادشاهی بهشت» است که عیسی به آن اشاره کرده بود، همانکه دقیقاً همین حالا و همینجا درون توست. #اکهارت تُله
" چه ساده است که این حقایق را به یاد بیاوریم و درنتیجه به خانه بازگردیم: من افکارم، احساساتم، حواس پنجگانهام، و تجربیاتم نیستم. من محتوای زندگیام نیستم. من خودِ زندگی هستم. من فضایی هستم که در آن همهچیز اتفاق میفتد. من آگاهیام. من لحظه حالم. من هستم."
حواس خود را به طور کامل به کار بگیرید. همانجایی که هستید، باشید. به اطراف نگاه کنید. فقط بنگرید، تعبیر و تفسیر نکنید. نور، شکلها، رنگها و بافتها را ببینید. نسبت به حضور بیصدای یکایک چیزها هشیار باشید. نسبت به فضایی که امکان وجود چیزها را فراهم میآورد، هشیار باشید.
به صداها گوش دهید. آنها را داوری نکنید. به سکوت پشت صداها گوش دهید. چیزی را لمس کنید - هر چیزی را - و بودن آن را پذیرا باشید.
ضرب آهنگ تنفس خود را ملاحظه کنید، هوای دم و بازدم را حس کنید، انرژی حیات را در درون خود حس کنید. بگذارید همهچیز در درون و بیرون باشد. بودن همهچیز را بپذیرید. عمیقتر به ژرفای حال فرو بروید.
به این ترتیب شما دنیای مرگآور پندارهای ذهنی وابسته به زمان را پشت سر میگذارید. شما از ذهن دیوانه که انرژی حیاتتان را میبلعد و آهسته آهسته سیاره زمین را مسموم و نابود میکند، رها میشوید. شما از رویای زمان بیدار میشود و به لحظه حاضر گام مینهید.
قدرت «لحظه حال»، چیزی جز قدرت حضور شما نیست؛ آگاهیتان که از چارچوب اندیشه آزاد شده است. پس با گذشته در سطح حال سر و کار داشته باشید. هرچه بیشتر به گذشته توجه کنید، بیشتر به آن نیرو میدهید و احتمالا آن را بیشتر از آن «خود» میسازید. برداشت نادرست نکنید؛ توجه ضروری ست، اما نه به گذشته به عنوان گذشته. به حال توجه کنید، توجهتان را بر رفتارها، واکنشها، حالتهای روحی، افکار، احساسات، ترسها و خواستههایی که در حال حاضر پدیدار میشوند، متمرکز نمایید. این واکنشها گذشته درون شماست. اگر به اندازه کافی حضور داشته باشید تا به گونهای غیرانتقادی و بدون تحلیلگری و قضاوت آن را تماشا کنید، آنگاه در حال پرداختن به گذشته هستید آنچه ضرورت دارد، حضور آگاهانه است که گذشته را در خود حل میکند..
وقتی دستهای خود را میشوئید، وقتی فنجانی از قهوه درست میکنید، وقتی برای آسانسور منتظر هستید، به جای زیادهروی در فکر کردن، از این فرصتها به عنوان حضور گوش به زنگ استفاده کنید. 🌱 #اکهارت_تله
برای بهدوش کشیدنِ اسبابِ گلهمندی، باید پیوسته در حالتِ "مخالف" با موضوعی بود و به همین دلیل است که گِله و شکایت بخش قابل توجهی از "منِ درون" بسیاری از مردم را تشکیل میدهد.
شکایتِ جمعی میتواند برای قرنها در روانِ یک ملت یا قبیله دوام بیاورد و انگیزهای برای چرخهٔ بیپایانِ خشونت شود.
وقتـی شـما در مخالفت با شکلی که زندگی در ایـن لـحـظـه بـه خود میگیرد واکنش نشان میدهید، وقتـی حـال را وسیله، مانع یا دشمن میبینید، هویت شکلی یا منیت خـود را قدرتمند میکنید و در نتیجه، واکنشگرایی منیت نیرومندتر میشـود. واکنشگرایی چیست؟ واکنشگرایی یعنی معتـاد شـدن بـه واکنش. هر چه شـما واکنشیتر باشید، بیشتـر گـرفـتـار شـکل می.شوید. هرچه بیشتر از شـکـل، هویت بگیرید و خود را با آن یکی بدانیـد، منیت قویتر میشـود. آنگاه نـور بودن شما، دیگر از درون شـکـل بـه بیرون نمیتابد؛ یا فقط اندکی میتابد. با مقاومت نکردن در برابـر شـکل، آنچه در ورای شکل، درون شماست، یعنی حضـوری فراگیر و نیرویی به مراتب بزرگتر از هویت گذرای انسانیتان آشکار میشـود. ایـن حـضـور، ژرفتر از هر شکل این جهانی و آن کسی ست کـه شـما هستید🌱
انتظار، یک حالت ذهنیست و در اصل به این معناست که شما آینده را میخواهید و اکنون را نمیخواهید. آنچه را دارید نمیخواهید و آنچه را ندارید میخواهید. با هر نوع انتظار، ناآگاهانه تضادی درونی بین اکنون و اینجا، یعنی جایی که نمیخواهید باشید با آینده فرافکنی شده خود، یعنی جایی که میخواهید باشید، ایجاد میکنید.
صبح شنبهتون بخیر یک هفته پر از عشق و ثروت پیش رو داشته باشید 🌱☀️❄️
بخش مهم #بیداری تو، #شناختن_خود_خفته ی خویش است…. شناختنِ همان نَفْسی که فکر میکند، حرف میزند، عمل میکند؛ شناختنِ افکار و #باورهای_شرطیشده؛ شناختنِ همهی آن چیزهایی که #خوابِ تو را تداوم میبخشند.