🦋#که_نیستخیره گشتم در خیالم ، بر دو چشمانی
که نیستشانه کردم زلف او ، بادست لرزانی
که نیست باده خوردم شعر گفتم ، تا سحر با یاد او ،
مست کردم شعر خود را ، از غزلخوانی
که نیست ،
بغض دل را باز کردم شکوه ها کردم ز او ،
ماه را دیدم من انشب ، کنج ایوانی
که نیست ،
بوسه ای کردم زلعلش سَر کَشیدم باده را ،
بوسه ای دیگر زدم از لعل رخشانی
که نیست ،
گفتمش ای جانِ جان ، پر کن ز می پیمانه را ،
سجده ها کردم به پایِ جانِ جانانی
که نیست ،
از معانی ها گذشتم تا شوم ، همرنگ عشق ،
عندلیب وُ نغمه گشتم ، در گلستانی
که نیست ،
می کند روشن جهانی را منوّر نام عشق ،
گشته ام روشن ، ز عشقِ روی خندانی
که نیست ،
در حریم عشق بر لب ، مهر خاموشی خوشست ،
عاشقی ها میکنم ، با ان دلستانی
که نیست ،
اشک میبارد ز چشمم ، همچو ابر نو بهار ،
دانه های اشک من ، از ابرِ بارانی
که نیست ،
از فروغ عشق راحم
نیست پروا خانه را ،،
شمع کردم در دل خود ، آن مَه جانی
که نیست ،
#راحم_تبریزی❀═༅
✨عشق سنگے من
✨༅═❀
🍂❀═༅࿇✤ ⃟
🦋 ⃟ ✤࿇༅═❀
🍂