من روز اولی که دیدمت سالم بودم ، با وجوده دردِ قلبم سالم بودم ، با وجوده بی خوابیام سالم بودم ، با وجوده اشکام سالم بودم ، سالم بودم چون روحم زنده بود ، تو روحمو کُشتی ، قلبمو شکستی ، با تَک تَکِ کارات خوردم کردی ، بعد اسم خودتو گذاشتی رفیق؟!خندم میگیره ، تو رفیق بودیُ اینطوری خوردم کردی؟ وای به حالِ مرد نبودنت رفیق ! اومدی محبت و اعتماد به نفس بودن و بهم یاد دادی ، منی رو که هیشکی بلدم نبود بلد شُدی ، یادم گرفتی که بعدش اینجوری روز به روز بدتر از قبل به بدترین نَحوِ مُمکِن بیشتر از قبل قلبمو بشکنی؟! من دوست داشتم بیشتر از اون چیزی که فکرشو کُنی ، آره رفیق زخمی ام ،زخمی اما اگه روزی رسید منو نخواستی بدون مقصرش خودمم آره خود خودم .... اما من با یادت زندگی میکنم هرروز همون آدم ها که کنار من می ایستند بیشتر از همه زخم میزنند !! که چرا شبیه تو شدم اما من خودمم سخته تو بلاتکلیفی باشی ندونی چی ب چیه؟ چیشده چ اتفاقی افتاده ک ب اینجا رسیدم چیشد ک تویی ک ادعات دوست داشتنم بود جوابمو و ندادی فقط گفتی : بر میگردم اما زوده ...زود سخته ندونم براچی تنها شدم براچی سکوت صدام و صدام تو تنهایی و ازادی بیشتر از همه ست