باد دارد روی آتش یک بغل پر می برد
روی بال سنگ ها زخم کبوتر می برد
می نوردد کوهها را صخره صخره بی امان
بی مهابا و شتابان،، او مگر سر می برد
پر شده خورجین او از نقره و الماس وماه
برکه برکه اشک از این گونه ی تر میبرد
می چکد یاقوت نیلی بر ضمیر خاکها
جاده روی رحل خون یاسین وکوثر
می برد
پرشده آغوش ماه از تکه های آفتاب
روی خورشید عبایش خاک،، اکبر
می برد
علقمه لبریز شد از دست های بی صدا
مرد دارد روی دل داغِ برادر می برد
رفع می شد تشنگی از غنچه ها با جرعه ایی
آب دارد رو سیاهی را به محشر می برد
می چکد گویی علق از پای رگهای حرا
کوه خم شد بسکه اندوه پیمبر میبرد
تب به طوفان میزند در آبیِ چشمان تو
موج روی گونه هایت درّ وگوهر می برد
#اکرمـ_نورانی
❀═༅
✨عشق سنگے من
✨༅═❀
🍂❀═༅࿇✤ ⃟
🦋 ⃟ ✤࿇༅═❀
🍂