یکریز ببار از سر مهرت به سرم غم
شادم به سبکباری تو ای غم مبهم!
چک چک دل من میچکد از ابر نگاهت
خیس است تنم از تب آغوش تو نم نم
آرامم و در خلوت خود شعله ی آهم!
احقاق من از حق چه شد ای حقِ مسلم؟
از آتش ابلیس؛!؛ جهان بر سر دود است
بی روی تو دنیاش نباشد؛!؛ به جهنم
آشفتگی موی تو را هر چه نوشتم
افسوس که یک بیت نشد بی تو متمم!
عیساییِ یک دم نفست معجزه گر بود!
میخواست اگر؛ از تو مدد حضرت مریم!
اینقدر سبو پای خُمِ چشم تو سر رفت
هیهات که یک چشم نشد پای تو زمزم!!
تسبیح عقیق یمنی ؛!؛رشته ی زلفت
از چیست اجابت نشدیم آیه ی اعظم؟
از معجزه ی چشم تو ای کاش بروییم
کم نیست نگاه تو به ما؛ فیض مکرم
افتادگی اش فتح کند قله ی خورشید
هر ذره که چرخید به دور تو منظم
#اکرمـ_نورانی