به من بگو در گوش درختان«افرا» چه خواندی!؟ که باد سرود تو را از«پالند»تا«پاریس» برای کودکان زمین هلهله کرد!
تا به احترام شهرک الفبای تو تمام اهالی یونسکو مداد شوند و«داد»پسران و دختران غمگین را به روستاهای دور تبعید کنند!
تا خورشید با تمام مشکلات به کلاس تو در بیاید!
تو کار خودت را کردی! آن جا که گفتی: « من رنگِ خدا را می شناسم و هر سپیده با مردمِ شهر به ملاقات خورشید می روم»
حالا شهردار شهرت که«شهرعشق»خواندی اش؛ میدانی را بنام تو زد تا برگردیم به کوچه نیما بخوانیم /خانه ام ابری ست/ اماابر بارانش گرفته/
یاد هست گفته بودی «مادرت از سلاله افراست رنج را از وقتی که برنج می کاشت می شناسد.» راستی با رنجت چه میکنی!؟ شیمیایی ترین گازهای خردل و تاول نتوانستند تو را به زانو در آورند گفتی: «نفسم به درختان افرا و مردم گرم است!»
کاش پدرت بود و می دید که فردوس نام تمام گنجشکهای زمین شده است!
آموزگار زمین! پسر البرز و حماسه!
درست در خیابان هنر نرسیده به بهار نارنج چند قدم مانده به افرا و پاشاکلا! نامت ثبت شد تا من و پروانه و شاید تمام مردم شهر روزی با پرچم صلح در کنارش عکس یادگاری بگیریم
نصیحت محکم چون کوه درونش با ناله های پاییزی رنگارنگ امّا زیبا تشویق به آینده ای روشن به قدرت موجهای دریا اما همه و همه ساده بی ریا و سر شار از عشق و امید به زندگی 🍀📚🍀🖌📚🍀🌾🍎 #کیوان_ملکی_سوادکوهی شاعر معاصر نوشت:
فردوس
ناخود اگاه جمعی
کودکانِ فریدون است
بمان تا
فصلِ درخت
من و تو
حرفهایی داریم
فردوس!
همین 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 موج ابراز احساسات بی بدیل مردم مازندران و کشور عزیز ایران نسبت به : #فردوس_حاجیان #اموزگار_صلح_و_مهربانی پس از سرودن و خواندن دوبیتی های #عشق_صلح_آزادی در شهرستان سوادکوه شهر زیراب ورودی #کوههای_پالند جایی که عموفردوس سالهای دور(۱۳۶۳) آموزگار بود و ساعتها پیاده روی می کرد تا به کودکان وطن درس عشق و صلح و آزادی بدهد. اینک امّا خود می سراید:
تَن دارمِه خَسِّه
مِه لینگ دَوِسِّه
دِراسِله ی او مِرِه بَوِسِّه پالِند روآرِ او مِرِه بَوِسِّه