اینستاگرام نشر فرهنگ ایلیا:
Nashre.farhange.ilia
آدرس نشر فرهنگ ایلیا:
رشت. خیابان آزادگان. جنب دبیرستان دکتر بهشتی (خیابان صفایی). خ حاتم. شماره 49
۰۱۳- ۳۳۳۴۴۷۳۲-۳۳
📙آغوش سنگی دیوار 🖋 نویسنده: محمد رضاییراد 🔸موضوع: مجموعه داستان 📖 ۹۷ صفحه 📕 قطع: رقعی 🔹نوبت چاپ: ۱۴۰۲ | چهارم
📜 میدانست چشمانش را که زیباست و موهای پیچ در پیچ اش را. بگذار ببینمت اکنون چگونهای! چهرهات همین... و چشمانت همان... سیاه و زیبا، و نافذ و مهربان... وخسته و لبریز از آنچه دیده است: شرههای خونِ بیصاحب، خار خارِ خورشید بر جراحتهای ناسور و آتشِ عطشِ سیراب ناشدنیِ لب های چاک چاک... و موهایت. چه کردی آن موها را؟ آن پیچاپیچ سیاه را؟ این تویی با این سرِ صاف آفتاب سوخته؟ هنوز باد دسته موهایت را در میان خاکریزها و تپهها می پراکنّد. باد میوزد سرد است. علفهای هرز را دانهدانه از لای جرز سنگها بیرون می کشم. دارم به چشمان و موهایت فکر میکنم. دیروز به دستهایت فکر میکردم، و پریروز به شانه هایت. تو را به تکههایی تقسیم کردهام... تکه تکه. اینگونه میتوانم به هر تکه، هر قدر که بخواهم فکر کنم. هر چه را که دربارهشان در خاطر دارم احضار میکنم و تا بینهایتِ جزییاتشان را به یاد بیاورم.
🖋 نویسنده: محمد رضاییراد 🔸موضوع: ادبیات، داستان 📖 ۱۰۸ صفحه 📕 قطع: رقعی 🔹نوبت چاپ: ۱۴۰۲ | چهارم
📜 مرا برد سمت بیشههای تمشک. از تمشکها چیدیم و خوردیم و با خارهایش دستوپایمان را زخموزیل کردیم. غروب که برگشتیم چند خار رفته بود توی پایم و شل میزدم. روی ایوان نشستیم. پایم را گذاشت روی زانوهایش و با موچین شروع کرد به درآوردن خارها. نگاهش کردم و همان لحظه دلم برایش تنگ شد، خیلی خیلی تنگ.
🖋 نویسنده: محمد رضایی راد 🔸موضوع: ادبیات، داستان 📖 ۱۰۸ صفحه 📕 قطع: رقعی 💰 ۴۵/۰۰۰ تومان 🔹نوبت چاپ: ۱۴۰۱ | سوم
📜 مرا برد سمت بیشههای تمشک. از تمشکها چیدیم و خوردیم و با خارهایش دستوپایمان را زخموزیل کردیم. غروب که برگشتیم چند خار رفته بود توی پایم و شل میزدم. روی ایوان نشستیم. پایم را گذاشت روی زانوهایش و با موچین شروع کرد به درآوردن خارها. نگاهش کردم و همان لحظه دلم برایش تنگ شد، خیلی خیلی تنگ.
طراح جلد: فرامرز توحیدی
🛍 این کتاب را از کتابفروشیها بخواهید یا با ما تماس بگیرید: رشت: ۰۱۳ - ۳۳۳۴۴۷۳۲ - ۳۳ مرکز پخش و فروش در تهران: ۰۲۱ - ۶۶۹۶۳۶۱۷
🖋 نویسنده: محمد رضاییراد 🔸موضوع: مجموعه داستان 📖 ۹۷ صفحه 📕 قطع: رقعی 💰 ۴۵/۰۰۰ تومان 🔹نوبت چاپ: ۱۴۰۱ | سوم
📜 میدانست چشمانش را که زیباست و موهای پیچ در پیچ اش را. بگذار ببینمت اکنون چگونهای! چهرهات همین... و چشمانت همان... سیاه و زیبا، و نافذ و مهربان... وخسته و لبریز از آنچه دیده است: شرههای خونِ بیصاحب، خار خارِ خورشید بر جراحتهای ناسور و آتشِ عطشِ سیراب ناشدنیِ لب های چاک چاک... و موهایت. چه کردی آن موها را؟ آن پیچاپیچ سیاه را؟ این تویی با این سرِ صاف آفتاب سوخته؟ هنوز باد دسته موهایت را در میان خاکریزها و تپهها می پراکنّد. باد میوزد سرد است. علفهای هرز را دانهدانه از لای جرز سنگها بیرون می کشم. دارم به چشمان و موهایت فکر میکنم. دیروز به دستهایت فکر میکردم، و پریروز به شانه هایت. تو را به تکههایی تقسیم کردهام... تکه تکه. اینگونه میتوانم به هر تکه، هر قدر که بخواهم فکر کنم. هر چه را که دربارهشان در خاطر دارم احضار میکنم و تا بینهایتِ جزییاتشان را به یاد بیاورم.
🛍 برای تهیهی این کتاب با ما تماس بگیرید: رشت: ۳۳ - ۳۳۳۴۴۷۳۲ - ۰۱۳ مرکز پخش و فروش در تهران: ۰۲۱ - ۶۶۹۶۳۶۱۷ «بیدگل»
🖋 نویسنده: محمد رضایی راد 🔸موضوع: ادبیات، داستان 📖 ۱۰۸ صفحه 📕 قطع: رقعی 💰 ۴۰/۰۰۰ تومان
📜 مرا برد سمت بیشههای تمشک. از تمشکها چیدیم و خوردیم و با خارهایش دستوپایمان را زخموزیل کردیم. غروب که برگشتیم چند خار رفته بود توی پایم و شل میزدم. روی ایوان نشستیم. پایم را گذاشت روی زانوهایش و با موچین شروع کرد به درآوردن خارها. نگاهش کردم و همان لحظه دلم برایش تنگ شد، خیلی خیلی تنگ.
طراح جلد: فرامرز توحیدی
🛍 این کتاب را از کتابفروشیها بخواهید یا با ما تماس بگیرید: رشت: ۰۱۳ - ۳۳۳۴۴۷۳۲ - ۳۳ مرکز پخش و فروش در تهران: ۰۲۱ - ۶۶۹۶۳۶۱۷