دست به نقد

Канал
Фильмы
Юмор и развлечения
Искусство и дизайн
Социальные сети
Персидский
Логотип телеграм канала دست به نقد
@naghdiismПродвигать
560
подписчиков
265
фото
19
видео
68
ссылок
❤️✍️🎥🎬 @ali_naqdi81 لترباکسد من: https://boxd.it/3Zfkv
К первому сообщению
تنها و تنهایی

خاصیت سینما این است که گاهی چندین سطر توصیف موقعیت را می‌توان در یک نما خلاصه کرد. برای مثال، این دو نما از شب‌های روشن، ساخته فرزاد موتمن، یکی در ابتدای فیلم و دیگری تقریبا در انتهای آن است‌.
در موقعیت آغازین، استاد شخصیتی گوشه‌گیر دارد، تنها بودن بخشی از هویت اوست که با آن مشکلی ندارد. در این موقعیت، هرآن‌چه که هست استاد است و چیز دیگری نیست. برای همین در کادربندی، در چپ کادر که سمت قوی‌تر است قرار می‌گیرد. در این نما توجه و تاکید بیش‌تر بر استاد است و زاویه دوربین نیز موید این تاکید است. 1/2

@naghdiism
استراگون: ... بیا بریم.

ولادیمیر: نمی‌تونیم

_چرا؟

_در انتظار گودوایم.

_آه..!

📜در انتظار گودو - ساموئل بکت

@naghdiism
برتولت برشت در نمایش‌نامه‌ی دایره گچی قفقازی، به‌درستی درمی‌یابد که مادری یک فرم است، نه یک برچسب و نسبت خونیِ صرف.
او نمایش‌نامه‌ی قدیمی چینی را به‌نوعی بازنویسی معکوس می‌کند. در متن چینی، دو زن بر سر کودکی ادعای مادری دارند. زنی که مادر خونی اوست و زنی که او را پرورش داده است. آن دو برای حل مسئله نزد قاضی می‌روند. قاضی که از حل طبیعی مسئله ناتوان است آزمایشی طرح می‌کند. در این آزمایش، با گچ دایره‌ای روی زمین می‌کشند و کودک خردسال را وسط آن می‌گذارند. قاضی به دو زن دستور می‌دهد دو طرف دایره قرار گیرند و هرکدام کودک را سمت خود بکشد.
آزمایش انجام می‌شود اما یکی از زن‌ها تلاشی برای کشیدن بچه انجام نمی‌دهد. او به قاضی می‌گوید تحمل شکستگی بازوی کودک را ندارد و ترجیح می‌دهد وی را از دست دهد اما به او آسیبی نرسد. قاضی حکم را صادر می‌کند: این زن همان مادر حقیقی کودک است.

در متن برتولت برشت، صحنه دادگاه مشابه و منطبق بر متن چینی به نظر می‌آید. اما برشت با هوشمندی، مسیری تا رسیدن به دادگاه ترسیم می‌کند که جای مادر خونی و زنی که برای کودک مادری کرده است عوض می‌شود. در دادگاه برشت، مادر حقیقی همان زنی‌ست که کودک را با خونِ دل، فداکاری و پذیرش خطرات بسیار در مسیر داستان پرورده است، نه مادر خونی که لباس‌های زربفتش را از بچه‌ی شیرخواره‌اش بیش‌تر دوست داشته و بعد از چند سال برای استفاده از حق وراثت او، داعیه‌ی مادری‌اش را دارد. برشت می‌داند که مادر، روح است و کالبد نیست.

@naghdiism
🎞 اکران و نقد فیلم نینوچکا (ارنست لوبیچ)

3⃣ اپیزود سوم فصل پنجم فول فریم

یکشنبه (۲۱ مرداد) ۱۷ تا ۲۰

برای ثبت‌نام به آی‌دی زیر پیام دهید:
@Artopium_ad
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🎞 جلسه نقد و تحلیل فیلم سرگیجه

3⃣ جلسه سوم از دوره بررسی چهار فیلم برتر تاریخ سینما از نگاه منتقدین

📎 نقد و بررسی سرگیجه در دو جلسه برگزار می‌شود.

چهارشنبه هفده مرداد ۱۹ تا ۲۱ (آنلاین)

☎️ برای ثبت‌نام به آی‌دی زیر پیام دهید.
@artopium_ad
🎞 اکران و نقد فیلم ببخشید جات گذاشتیم (کن لوچ)

اپیزود دوم فصل پنجم فول فریم

یکشنبه (۱۴ مرداد) ۱۷ تا ۲۰

برای ثبت‌نام به آی‌دی زیر پیام دهید:
@Artopium_ad
به‌عنوان مثال دیگر، می‌توان به آگراندیسمان آنتونیونی اشاره کرد که مشخصا ایده خود را از پنجره پشتی هیچکاک گرفته است. آگراندیسمان برخلاف راشومون، لوازم یک فیلم خوب را نیز دارد. اما این لوازم صرفا وجود دارند و از سوی کارگردان به‌کار گرفته نمی‌شوند. شخصیت اول در این فیلم، حین عکاسی در پارک، تصادفا یک قتل را ثبت می‌کند. فیلم‌ساز می‌توانست با یک پرداخت مناسب، سوبژکتیو بودن این اتفاق را به مخاطب نشان دهد و آن را به ماجراجویی حاصل از ملال زندگی روزمره شخصیت پیوند بزند و نیز نسبتی با تمایلات درونی او و زندگی شخصی‌‌اش برقرار کند. اما نهایت دستاورد آنتونیونی، اشاره گذرا به این موارد و بلاتکلیفی و بی‌جهت بودن در اکثر لحظات فیلم است. او آگاهانه پیوند این نکات را به‌عهده تفسیر منتقدان گذاشته است و از پرداخت به آن‌ها شانه خالی می‌کند.

@naghdiism
مشکل بخش عمده‌ای از سینمای مدرن این است که غالباً در طرح مسئله متوقف شده و قدمی فراتر نمی‌رود. در واقع، کارگردان‌های مدرن، رسالت خود را تنها در طرح مسئله می‌بینند، نه پرداخت و واکاوی آن.
برای مثال، کوروساوا در راشومون که در ردیف آثار مدرن او قرار می‌گیرد، پس از پایان فیلم تنها مسئله سوبژکتیویسم را طرح می‌کند. طرحی بدون درک و دریافت حسی مخاطب و جلب همراهی او که پرداختی در پس آن نیست. منتقدان نیز با سینمای فیلم او کار چندانی ندارند و اساس تعریف و تمجیدشان همان مضمون فیلم است. راشومون بیش از این، چیزی جز چند شعار بیرون‌زننده انتهای فیلم ندارد. در واقع، مسئله یا مضمون که صرفا ماده‌ی خام فیلم‌های جدی کلاسیک است، برای فیلم‌های مدرن، بدل به همه‌چیز می‌شود. به‌‌گونه‌ای که اگر پرده اول یک فیلم کلاسیک را کش دهیم، گویی یک فیلم مدرن ساخته‌ایم. به همین دلیل است که فیلم‌های مدرن، گویی هرگز شروع نمی‌شوند.

این درحالی‌ست که آلفرد هیچکاک در فیلم پنجره پشتی، با دوربین و pov سوبژکتیو شخصیت اصلی فیلم و خلق جهان ذهنی او، مسئله‌ سوبژکتیویسم و انسان مدرن را طرح می‌کند و سپس در قالب داستان جذاب و تعلیق استادانه‌ خود به نقد آن می‌پردازد. بدیهی‌ست که هیچکاک هیچ‌گاه به این موضوع مستقیماً اشاره نمی‌کند. بلکه پرداخت در بطن اثر و در فرایندی ناخودآگاه صورت می‌گیرد، یعنی همان هنر حقیقی. در حالی که در اکثر لحظات فیلم‌های مدرن می‌توان ردپای کارگردان و کنش خودآگاهانه او را مشاهده کرد.

@naghdiism
در این فیلم، با سه تبهکار و سیر تغییر و تحول‌شان در فرآیند مراقبت و نجات یک نوزاد که پدر و مادر خود را از دست داده است هم‌مسیر می‌شویم. سیری که با مرگ دو تن از آنان نیز همراه است. فیلم در گام اول باید کاراکترهای اولیه‌ _یعنی تبهکارهای جانی_ را بسازد و به ما معرفی کند. اما مشکل فیلم این‌جاست که از همان ابتدا، ویژگی‌های مثبت این سه شخصیت بسیار پررنگ‌تر از وجوه منفی هستند و کاملا آن‌ها را در خود محو کرده‌اند. در نتیجه مخاطب نمی‌تواند بپذیرد که آن‌ها شخصیت‌های بدی هستند و اساسا سرقت‌شان از بانک را نمی‌فهمد. سرقتی که تنها یک کنش تیپیکال است. گویی کاراکترها صرفا آماده و گوش‌به‌فرمان هستند تا موقعیت مناسب برای تحول پیش آید. در نتیجه‌، اتفاقی که در عمل رخ می‌دهد، تغییر برنامه‌ی کاراکترهای داستان است نه تحول شخصیت‌شان. 2/2

@naghdiism
بهترین تحول‌ها در سینما برای شخصیتی‌ست که ویژگی‌هایی متضاد با وضعیت اولیه‌ی خود دارد. زیرا این ویژگی‌‌ها و خصلت‌ها هستند که رشد کرده، زمینه و محرک تغییر و تحول می‌شوند.
برای مثال، ضد قهرمان از خود مرامی نشان می‌دهد که نشان از وجود وجوه خیر درون اوست و در انتها همان وجوه مایه‌ تحول و رستگاری او می‌شوند.
اما ظرافت‌هایی در این امر وجود دارد که رعایت آن‌ها مهم و ضروری‌ست. فیلم سه پدرخوانده جان فورد مثال خوبی‌ست برای آن‌که دریابیم چه‌گونه در نظر نگرفتن این ظرافت‌ها می‌تواند به اثر آسیب بزند. 1/2

@naghdiism
"...از شما خواهشی دارم: در نامه‌هایتان وقتی شرح این پیشامد جان‌گداز را می‌نویسید، مرا چنان که هستم بنمایید. نه از خوی و کردار من چیزی بکاهید و نه چیزی از روی بدسرشتی به آن بیفزایید. پس باید بگویید مردی بود که در راه عشق سرشار خود پیروی عقل را نکرد. مردی بود که دیو رشک به‌آسانی در دل او راه نیافت بلکه او به دام فریب و خوش‌باوری افتاد، آن‌گاه دیوانه شد. مردی بود که چشم‌هایش با آن‌که به اشک ریختن خوی نگرفته بود حالا بی‌اختیار اشک از آن‌ها می‌ریزد..."

اتللو - شکسپیر

@naghdiism
فرم بصری، پایه‌ی فرم سینمایی‌ست. اما تمامِ آن نیست. اگر فرم بصری از فرم و معنای سینمایی تهی شود، تنها کاربردش مرعوب کردن مخاطب خواهد بود. تصاویر زیبا و قاب‌بندی‌های گیرا جذاب هستند. اما جذابیتِ پوچ ارزش سینمایی ندارد. معیارهای زیبایی‌شناسانه‌ی عکاسی و یا نقاشی برای سینما لازم هستند اما نمی‌توانند کافی باشند.

برای مثال، فیلم نور زمستانی برگمان _که مجموعا فیلم بدی نیست_ از جایی به بعد متکی به کلام شده و دوربینش از بُعد سینما تا حدی تهی می‌شود. در حالی که فرم بصری آن پابرجاست و بسیار خودنمایی می‌کند و همین امر می‌تواند زمینه وا دادن مخاطب غیرحرفه‌ای سینما باشد. در این شرایط اگر از آن مخاطب نظرش را بپرسیم احتمالا خواهد گفت:
دیالوگ‌های خوبی داشت و نماهای خوبی می‌گرفت!

@naghdiism
سرگرمی در سینما، به‌معنای گذران بیهوده وقت نیست که امری ناپسند و در تقابل با هنر تلقی گردد. سرگرمی، همراهی مخاطب با فیلم و توانایی زیستن در جهان فیلم است. حتی درگیری ذهنیِ صِرف پایین‌تر از سرگرمی _به‌معنای اصولی‌اش_ قرار می‌گیرد. چرا که برای جلب همراهی مخاطب و ایجاد سرگرمی، باید جهان منسجم و شخصیت‌های حقیقی خلق کرد که باورپذیر و زنده باشند تا مخاطب با جریان داستان و زندگی آن‌‌ها هم‌مسیر شده و لذت تجربه‌ی یک زندگی جدید را کسب کند. و این کمال ذوق هنرمند را می‌طلبد.

سرگرمی هم‌چنین به‌معنای سرخوشی نیست. در فرآیند سرگرم شدن مخاطب تمامی احساسات انسانی می‌توانند دخیل باشند و سرخوشی در کنار دلهره، اضطراب، اندوه، خشم _و هرآن‌چه به انسان مربوط باشد_ تنها یکی از این احساسات است. سینما برآمده از زندگی و تجارب زیسته انسانی‌ست و زندگی، تنها سرخوشی و سرمستی نیست.

@naghdiism
🔍 نقد فیلم‌ اینسپشن (کریستوفر نولان- ۲۰۱۰)

🎞 نقد یوتوبی این فیلم را در آدرس زیر ببینید.

https://youtu.be/V_D4wV-xpJE?si=sQ9BGmBrArWpDrUB
دوره نقد و بررسی چهار فیلم برتر تاریخ سینما

🎞 مجله سینمایی sight and sound از سال ۱۹۵۲ لیستی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما منتشر می‌کند. لیستی که به عنوان معتبرترین لیست منتقدین سینمای جهان شناخته می‌شود.

📊 در صدر آخرین نظرسنجی این مجله در سال ۲۰۲۲ فیلم‌های زیر قرار دارند:

1⃣ ژان دیلمان (شانتال آکرمن- ۱۹۷۵)
2⃣ سرگیجه (آلفرد هیچکاک- ۱۹۵۷)
3⃣ همشهری کین (اورسن ولز- ۱۹۴۱)
4⃣ داستان توکیو (یاسوجیرو اوزو- ۱۹۵۳)

🔸در دوره نقد و بررسی چهار فیلم برتر تاریخ سینما از نگاه منتقدین به بررسی فیلم‌های مذکور می‌پردازیم.

جلسه اول: همشهری کین
جلسه دوم: داستان توکیو
جلسه سوم و چهارم: سرگیجه
جلسه پنجم: ژان دیلمان

چهارشنبه‌ها ۱۹ تا ۲۱
🗓 تاریخ جلسه اول: چهارشنبه ۳ مرداد

برای ثبت‌نام و اطلاع از جزییات به آی‌دی زیر در تلگرام و اینستاگرام پیام دهید.
@artopium_ad
Ещё