ناخودآگاه جمعی علیه واکنش «آنها»
یا
چگونه فرم، دست دروغگوها را باز میکند؟ناگهان به خودت میآیی و میبینی برای کسی که مدتها نقدش میکردی نشستی به گریه کردن. اسمش را چه میشود گذاشت؟ «آنها» میگویند مردهپرستی. اما نه. چون این اشکها بر هر مردهای نمیبارد. من فکر میکنم این همان چیزی است که سالها در قاب تصویرها جستجویش میکردم، «ناخودآگاه جمعی».
ما در برابر ناخودآگاه جمعی، مثل کودکان راستش را میگوییم. و بر سر پنهان کردن واقعیت لجبازی نمیکنیم. ناخودآگاه جمعی به ما میگوید در نهان چه داریم و ناباورانه در زمان مناسب آن را به صحنه میکشد. زمانی که در نزدیکترین فاصله با فطرت انسانی هستیم.
در فرم هنری، بحث «واقعیت» و نسبتی که با هنر دارد محل اصلی حرف است. میگویند فرم زمانی شکل میگیرد که ما شحنهای از واقعیت را به زبان خودمان بگوییم. حالا اگر این محتواهای فضای مجازی را از زاویه جستجوی فرم نگاه کنیم، کدامیک را واقعی میبینیم؟ صحنه اشک پیرمردی در کوچه خلوت، مادری چادرخاکی که با واکر به تشییع جنازه آمده، موج حضور مردم کنار تریلی حامل شهدا و یا رقصیدن چند دختر کنار سفارت ایران در وین؟
من با همه آنهایی که در قاب تصویر محزونند، نسبتی با واقعیت میبینم. به سرعت داستان میسازم و طولی هم نمیکشد که باور میکنم. برای قشرهای ضعیف، مردم عادی و حتی خاصترینشان مثل آجودان رییسجمهور و بغضی که به زحمت فرو میخورد.
اما تصویرهای شادی به شدت دروغ میگوید. این تصویر خالی از فرم است، تهی و ضدداستان است و به همین خاطر میتواند به سرعت فراموش شود. چند زن در آن سر دنیا، که به هر نحوی وطنداری را منکر شدند، چه دغدغهای از بابت بودن و نبودن رییسجمهور ایران میتوانند داشتهباشند؟ یا دانشجویی که آن سر دنیا شیرینی پخش میکند، بر سر چه واقعیتی از درون کاراکتر خود میتواند هویتی غیر ملی بروز دهد؟ چه واقعیتی سبب بروز شادی شده؟ «آنها» میگویند اعتراض. اما اشتباه میکنند. فرضا که اعتراض هم بر آنها امری واقعی و برآمده از دغدغه درونی باشد، هیچگاه فرم شادی نمیگیرد. نمیگویم ساختگی است و حتی فرض سازماندهی را هم کنار میگذارم. این واکنش برآمده از ناخودآگاه جمعی ایرانی نیست، القایی و جوی است و دقیقا در همین نقطه است که همزمان از واقعیت و زیبایی فاصله میگیرد.
حالا در سومین روز از غمی که ناگهان بر ایران باریده، نگران یک امر غیر واقعی دیگر هم هستم و آن طولانی شدن سوگ است. چسبندگی زمان میتواند علیه واقعیت عمل کند، میتواند بیش از آنکه لازم باشد جامعه را در گذشته منزوی کند و یک اسلوموشن زائد بسازد. طرح خاطرات از رییس جمهور و ساختن جریان از جریانی که در قید حیات او نبوده، میتواند صحنه سیاسی را غیر واقعی کند. باید مراقب رمانتیسیسم سیاسی بود که امکان عقلانیت را از مردم نگیرد. آن هم درست زمانی که لازم است درست انتخاب کنند تا «آنها» شاد نشوند.
#فرم#سوگ@derakhte_tafakor