هنر رهبری به مرور زمان به دست می آید نه یکباره "جان ماکسول"
🔵 طبق مطالعات انجام شده توسط ژورنال The Leadership Quarterly تحقیقات پیرامون مقوله رهبری و عوامل تاثیرگذار بر آن در دهه اخیر شاهد رشد فزاینده ای بوده است. محققان و پژوهشگران زیادی در سراسر جهان در حال بررسی و تحقیق پیرامون این موضوع، خصوصا عوامل تاثیرگذار بر ایجاد و رشد خصیصه های رهبری در افراد و مدیران کسب و کار در جهان هستند. دو خط فکری و دو نگاه اصلی پیرامون بحث رهبری وجود دارد:
آیا رهبران زاده میشوند یا ساخته می شوند؟
امروزه با اوج گرفتن اهمیت موضوع رهبری در کسب و کار و همچنین تحقیقات بیشتر و
وسیع تر پیرامون این مقوله، شواهد بیشتری بر قابلیت رشد و ارتقای مهارت های رهبری در افراد در دسترس قرار گرفته اند.
اصطلاح
#هوش احساسی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از
هوش احساسی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را مدیریت کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات
احساسی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتابکار کردن به وسیله
هوش احساسی[ اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن
هوش احساسی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را تحتالشعاع قرار میدهد.
پس از مطرح شدن مبحث
هوش احساسی، این مقوله به سرعت جای خود را در مطالعات مربوط به مباحث رهبری باز نمود و امروزه تاثیرات
هوش احساسی در رهبری غیرقابل چشم پوشی می باشد.
🔵 نظریه
هوش سه گانه دانا زوهار و یان مارشال
پایه این سه
هوش،
هوش جسمانی (PQ) یعنی توانایی کنترل ماهرانه بدن و استفاده از اشیا می باشد و بر اساس سیستم های عصبی مغز مشخص می گردد. زوهار و مارشال معتقدند
هوش های دیگر زیرمجموعه های این سه
هوش اصلی هستند.
🔸هوش عقلانی (IQ): این
هوش مربوط به مهارت های منطقی و زبانشناسی ماست که در حال حاضر بیش از سایر
هوش ها به عنوان ملاک موفقیت آموزشی محسوب می شود و مناسب حل مسایل ریاضی و منطقی است.
🔸هوش احساسی یا هیجانی (EQ): به افراد کمک می کند عواطف خود و دیگران را مدیریت کنند. این
هوش در موفقیت حرفه ای و شخصی فرد بسیار موثر است و آنها را در برقراری ارتباط یاری می دهد و تا حدی از قابلیت پیشگویی نیز برخوردار است.
🔸هوش معنوی (SQ): این
هوش برخلاف
هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره مندند و نیز
هوش احساسی که در برخی از پستانداران رده بالا دیده می شود، خاص انسان است. زوهار و مارشال
هوش معنوی را یک بعد جدید از
هوش انسانی معرفی کردند و به نظر آنها
هوش نهایی است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده می شود.
هوش معنوی زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوال های جدی در مورد اینکه از کجا آمده ایم، به کجا می رویم و هدف اصلی زندگی چیست، از نمودهای
هوش معنوی است.
این
هوش برای کارکرد اثربخش
هوش عقلانی و
هوش احساسی ضرورت دارد. در واقع
هوش عقلانی دروازه ورود فرد برای کسب موفقیت در رشته تحصیلی مورد علاقه اش است، اما آنچه او را در زمره بهترین ها در شغل و حرفه او قرار می دهد،
هوش احساسی است.
بهره مندی از حداقل
هوش احساسی آغاز راه سفر به سوی معنویت، خودآگاهی و
هوش معنوی است که خود موجب تقویت
هوش احساسی می شود. از طرف دیگر
هوش احساسی نیز می تواند در رشد و ارتقای
هوش معنوی موثر باشد. دو
هوش احساسی و
هوش معنوی تاثیری مستقیم و مثبت بر یکدیگر دارند. رشد و توسعه هر یک باعث پرورش و توسعه دیگری می شود.
روانشناسان همچنین صفات زیر را برای افرادی که از
هوش معنوی در زندگی شخصی برخوردارند نام می برند:
🔸خودآگاهی
🔸مدیریت بر خویشتن: توانمند بودن در خودداری و مدیریت خویش
🔸کل نگر بودن (نگرش سیستمی)
🔸مستقل بودن (شجاعت وشهامت کلی برای انجام عمل برخلاف عرف رایج)
🔸نگاه پرسشگر
🔸قابلیت مواجهه با مشکلات و ناملایمات و حتی به فرصت تبدیل کردن آنها
🔸انعطاف پذیری
🔸پرداختن به معیارهای اخلاقی و اهمیت دادن به آنها
🔸درس گرفتن از تجربیات و شکست ها
🔸خودجوش بودن
🔸تفکر شفاف
🔸عدم فرار از میدان حوادث
🔸رهایی از لغزش ها
🔸ارتباط موثر با قطب نمای درونی
🔸بروز کامل عشق در شخصیت فرد، توانایی برای شاد زیستن
@modiriati