modiriati

#حکایت_مدیریتی
Канал
Образование
Бизнес
Технологии и приложения
Персидский
Логотип телеграм канала modiriati
@modiriatiПродвигать
89
подписчиков
1,94 тыс.
фото
82
видео
65
ссылок
https://telegram.me/modiriati https://t.me/modiriati/17 ابتدای کانال
К первому сообщению
#حکایت_مدیریتی

🔵 وقتی تاجری پسرش ناخوش شد همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد.
از جمله نذر کرد که صد تومان به ظالم ترین مردم بدهد.
اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند.
با دوستان خود مشورت کرد که ظالم ترین مردم کیست
بعد از تفکر‌ بسیار، گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید ظالم ترین مردم باشد تاجر این را پسندید و صد تومان را برداشته، نزد کدخدا رفت و مطلب را اظهار نمود.
کدخدا گفت درست است که من مرد ظالمی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من سختگیرتر و ظالم تر است، به او باید برسد،
تاجر نزد کلانتر رفت، او هم به حاکم محول کرد و قس علی هذا تا به شاه رسید.
شاه گفت من خیلی سختگیر هستم ولی فرّاش شریعتم.
این نذر باید به ملّا برسد.
تاجر نزد ملّا رفت و اظهار مطلب نمود.
جناب ملا تغیّر کرد که این چه تکلیفی است به من می‌کنی؟
تاجر ترسید خواست برگردد.
ملا صدا کرد که بیا مومن!
چون توآدم خوبی هستی و نذری کرده‌ای و باید وفا کنی من کاری می‌کنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد !!
فصل زمستان بود مقداری برف در خانه بود، ملا گفت ما اسم این کار را معامله می‌گذاریم.
من این برف‌ها را به تو میفروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آن از تو می‌گیرم.
تاجر راضی شد و صیغه را خواندند.
تاجر پول را داد و خواست برود، آقای ملاگفت: خب حالا این برفها مِلک شماست، باید ببرید.
تاجر هرچه خواست طفره برود ملا قبول نکرد و گفت:
خیر من مال شما را در خانه نگاه نمی‌دارم.
تاجر آخرش گفت جهنّم، مبلغی هم می‌دهم این برف ها را هم ببرند.
چنین کرد و رفت مدتی گذشت و تابستان شد.
روزی ملا تاجر  را احضار کرد گفت در معامله‌ای که من با شما کردم ادعای غبن دارم.
برف‌های من بیشتر از صد تومن می‌ارزید، معامله را فسخ کردم.
برف‌های مرا پس داده و پول خود را بگیر.
تاجر هرچه التماس کرد ملا نپذیرفت.
آخر صدتومان دیگر هم تقدیم کرد و ملا را‌ راضی کرد.
تاجر در حضور ملا سجده ی شکر کرد و گفت از آن شکر می‌کنم که نذر من به محل واقعی یعنی به ظالم ترین مردم رسیده است !!!

منبع:
یادداشت‌های روزانه محمّد علی فروغی، به کوشش ایرج افشار، نشر علم

لازم به ذکر است این متن را مرحوم فروغی حدودا یک قرن پیش نوشته است.

@modiriati
#حکایت_مدیریتی
#سندروم آتیلا؛
شتردزدان مردم را تخم مرغ دزد می کنند

✒️ محمد فاضلی

🔵 آتیلا آمبروش (Attila Ambrus) معروف به دزد ویسکی، آدم کم‌سواد، ناتوان و درمانده‌ی یه‌لاقبایی بود که در رومانی کمونیستی و فقیر دوران چائوشسکو با بدبختی به‌شکل غیرقانونی از مرز گذشت و به امید زندگی بهتر راهی مجارستان شد.

آتیلا بدن ورزیده‌ای داشت. او در زمان فروپاشی کمونیسم و شیرتوشیر شدن اوضاع مملکت که مقامات رژیم سابق و رژیم بعد از فروپاشی هر کدام به نحوی داشتند فساد و اختلاس و دزدی می‌کردند، استعداد خاص خودش را کشف می‌کند؛ استفاده از قابلیت و توانمندی بدنی برای دزدی از بانک‌ها، دفاتر پست و هر جایی که در آن پول نقد وجود داشت. به این ترتیب او راه دزدی از این مراکز را پیش می‌گیرد و بعد از چند دزدی به مجرم سریالی سرقت بانک‌ها، بیمه‌ها، دفاتر پست و ... تبدیل می‌شود.

نکته جامعه‌شناختی جالب داستان این است که وقتی پلیس مجارستان در مقطعی، تصویری بازسازی‌شده از او را منتشر می‌کند تا مردم هر اطلاعی درباره او را به پلیس منتقل کنند، با بازخورد منفی مردم مواجه می‌شود.
روایتی در بین مردم شکل گرفته بود مبنی بر این‌که شاید این دزد ناشناخته، رابین‌هودی عمل می‌کند و پول‌ها را بین فقرا تقسیم می‌کند.
گروه‌هایی از مردم می‌گفتند باز هم دم این دزد گرم که مردانه می‌دزدد، مقامات که خیلی شیک و مجلسی اختلاس می‌کنند.
خلاصه، پلیس نتوانست از حمایت مردمی برای مقابله با آتیلا آمبروش برخوردار شود. آتیلا حتی به گونه‌ای قهرمان مردمی هم می‌شود.

🔴 نتیجه جامعه‌شناختی داستان آتیلا آمبروش را با عبارت #سندروم آتیلا می‌توان نشان داد؛
وقتی جامعه‌ای بر اثر شدت‌گرفتن "ادراک فساد" یا "مشاهده فساد" رهبران سیاسی، مقامات دولتی و کارگزاران حکومت، به ستایش دزدی و فساد شهروندان عادی روی می‌آورند.
شاید این ستایش را آشکارا بیان نکنند، اما پیش خود می‌گویند مقامات که با ناجوانمردی، در مقیاس کلان، از جیب میلیون‌ها نفر، در پناه حمایت قانونی و بدون پاسخ‌گویی دزدی می‌کنند، پس من چرا باید از برداشتن سهم‌ام از منابع کشور خجالت بکشم؟
سندروم آتیلا می‌تواند به نقطه‌ای برسد که دزدان خرده‌پا مثل آتیلا را تقدیس و ستایش کند، و حتی افسانه‌هایی حول خیرخواهی و شجاعت آن‌ها بسازد.

دستگیری آتیلا معلوم کرد که همه پول‌های دزدی را برای قمار و مشروب‌ مصرف می‌کرده و هیچ کنش رابین‌هودی هم نداشته است، اما افسانه‌های رابین‌هودی حول او شکل گرفته بود.

🔴 جامعه وقتی دچار سندروم آتیلا می‌شود که بر اثر شدت مشاهده کردار ناشایست حاکمان، هر فردی شروع می‌کند توانایی ذهنی تبدیل‌شدن به یک آتیلا را در خود تقویت کند.
سندروم آتیلا نقطه آغاز و البته بخشی از فرایند فروپاشی اخلاقی، کارآمدی و همه‌گیر‌شدن فساد است؛ لحظه‌ای است که اخلاق انسجام‌بخش رو به نابودی می‌رود.

سندروم آتیلا نقطه بی‌بازگشت نیست اما بازگشتن از آن هم دشوار است. سندروم آتیلا بیان معکوسی از یک ضرب‌المثل هم هست؛ تخم‌مرغ دزد شتر دزد می‌شود. روایت معکوس و جامعه‌شناختی‌تر این است: "شتردزدها مردم را تخم‌مرغ دزد می‌کنند."

وقتی شتردزدی پدیده رایج قدرتمندان شود، آن‌چه به ذهن شهروند درمانده‌ای در سطح آتیلا می‌رسد، تخم‌مرغ دزدی است. خودش و بقیه نیز تار و پود ذهنی توجیه آن‌را فراهم خواهند کرد.

مراقب باشیم به دام سندرم آتیلا نیفتیم.

@modiriati