نخود آمد، ماش فرستادیم!
#زبان_فارسی |
#ادبیات_کهن |
#شاهنامه |
#گلستان |
#حرف_اضافه |
#بازی_زبانی |
#ایهام |
#تربتجامیکی از دوستان دربارهٔ ساختار «به بهشت اندر» در ترجمهٔ زیر ازم پرسیده بود:
«ان الابرار لفی نعیم» (انفطار، ۱۳)؛ همانا نیکان به بهشت اندرند.
پاسخ دادم:
درست است. ساختاری است کهن که بسیار هم به کار رفته؛ ازجمله در شاهنامه و گلستان:
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین «به کوه اندرون» ساخت جای
چرا گفتم «به شهر اندر» نیایی
که باری، بندی از دل برگشایی
«به بهشت اندرند» یعنی اندر بهشتاند.
* * *
این پرسش و پاسخ، من را برد به
تربت
جام و مدرسهٔ راهنمایی شهید بهشتی. یاد معمایی زبانی افتادم که آقای یوسفی، دبیر پرورشیمان، روی تخته نوشت تا ببیند کدامیک از ما میتواند آن را درست بخواند و معنا کند:
انباردارا ارزنی آمد نخود آمد ماش فرستادیم گندمش ده که برنج اندر است!
و جواب این بود:
انباردارا! ار زنی آمد، نه خود آمد؛ ماش فرستادیم. گندمش ده که «به رنج اندر» است.
پرورشی هم پرورشیهای قدیم!
💠 |
مهنهوِشت را بخوانید |
@mehnevesht