⭕️ درباره مفهوم هژمونیگفتگو با
کمال اطهاریفصلنامه کتاب امروز، زمستان ۱۴۰۰
▫️لنین میگوید که ممکن است رهبری انقلاب در دست ما نباشد و بورژوازی هژمونی بهدست آورد، اما باز باید با حفظ اصول در تحولات مشارکت کرد. هژمونیک شدن یعنی سلطه بهدست آوردن اما هژمونی بهمعنای سلطه صرف نیست. در واقع نزد لنین هژمونی چیزی میان رهبری و راهبری است.
▪️ گرامشی در انتقاد از عملکرد حزب کمونیست میگوید ما جنگ مانوری را در اولویت قرار دادیم و از طبقات دیگر حرف نزدیم؛ در حالی که فاشیستها به طبقات دیگر توجه داشتند و برای آنها برنامه داشتند و بنابراین پیروز شدند. اینجا است که میگوید شهریار جدید -در برابر شهریار سنتی ماکیاولی- وظیفه دارد اراده جمعی ملی-مردمی را بهسوی تمدن والا جهت دهد.
▫️واژه بلوک تاریخی را باید ابتدا در سطح ساختاری فهمید. در سطح ساختاری، هر جامعه در هر مقطع تاریخی شکلی غالب از یک شیوه تولید دارد، اما این شیوه تولید در هر جامعهای با شکلبندیهای خاص اقتصادی-اجتماعی عینیت یافته است. این شکلبندیهای اقتصادی-اجتماعی تابعی از سابقه تاریخی و خصائل جغرافیایی است.
▪️به واژگان گرامشی بازتاب این شکلبندیهای تاریخی، بلوکهای تاریخی ساختاری متشکل از نیروهای اجتماعی متعدد هستند و هر نیروی اجتماعی که بتواند سایر نیروها را در جهت دستور کار خود متقاعد کند، هژمونی بهدست میآورد و با تشکیل یک بلوک تاریخی سیاسی میتواند قدرت را بهدست بگیرد.
▫️فرایند کسب هژمونی شامل تولید برنامه جایگزین وضع موجود، برمبنای فهم شرایط تاریخی و اجتماعی یک جامعه و تلاش برای قانع کردن نیروهای اجتماعی و سیاسی برای ورود به بلوک تاریخی تازه است که در نهایت منجر به هژمونی یک نیروی سیاسی میشود.
▪️گرامشی متوجه بود که در زمانهای زندگی میکند که بلوکهای تاریخی دائم درحال تغییر بودند و بنابراین معتقد بود که هژمونی امری سیال است. به این ترتیب بهلحاظ استراتژی سیاسی، جنگ مواضع یا سنگربهسنگر را توصیه میکند، چرا که معتقد است این میدان آنقدر پیچیده است که استراتژی جنگ مانوری یا رودررو شاید منجر به تسخیر مواضعی شود که اصلاً اهمیت نداشته باشند. بهنظرم این مهمترین بینشی است که گرامشی برای جامعه مدرن به ما میدهد.
▫️بخشی از نظرات گرامشی اکنون در بحثهای متفکران اقتصاد توسعه و بهخصوص نهادگرایان ادامه یافته است. نمیدانم آنها مستقیماً از گرامشی تأثیر گرفتهاند یا نه اما فکر میکنم اتفاقاً آنها نظریات گرامشی را در سطحی پراتیک مطرح کردهاند. آنها روی نهادها تأکید میکنند و این بحث را مطرح میکنند که اگر قرار است شکل تولید یا شکلبندیهای اجتماعی تغییر کنند چه نهادهایی باید تغییر کند و چگونه تغییر کند.
▪️ما در تعریف هژمونی مشکل داریم. اولین مشکل این است که هژمونی را فقط در رهبری و منافع طبقه کارگر جستوجو میکنیم. دومین مشکل این است که هگلی و انتزاعی-فلسفی فکر میکنیم. بهطور مثال مشکل را در نئولیبرالسیم بهمثابه روحی تاریخی میبینیم. در حالی که این شیوه تولید سرمایهدارانه است که انتزاعی از شکلبندیهای پویای اقتصادی و اجتماعی یا شیوههایی از انتظام (mode of regulation) است نه معکوس.
▫️در زمان انقلاب هدف همه گروههای چپ همین بود که سرمایهداری را نابود کنند. نه تحلیلی از وضع موجود داشتند، و نه برنامهای برای گروههای اجتماعی. گروههای چریکی فقط میخواستند موتور بزرگ را به حرکت درآورند و حزب توده هم به دنبال راه رشد غیرسرمایهداری با لوکوموتیو اردوگاه سوسیالیسم بود. مشکل تقریباً همه گروههای چپ این بود که تکلیفشان را با انقلاب دموکراتیک مشخص نکردند. حالا هم با طرح نئولیبرالیسم، پوپولیسم چپ، روح سرمایهداری و غیره از این تحلیل مشخص طفره میروند.
▪️ما همچنان وارد بررسی و تحلیل شکلبندی اقتصادی و اجتماعی جامعه نمیشویم تا بتوانیم بلوک ساختاری تاریخی را تشخیص دهیم و برنامهای برای تحول ضروری اقتصادی و اجتماعی آن تدوین کنیم تا بتوانیم بلوک سیاسی تحقق این تحول را در جنگ مواضع شکل دهیم تا اگر هژمونی در حد سلطه بهدست نیاوردیم حداقل جامعه چون اکنون عقبگرد نکند و درنمییابیم که هر حرکت رو به جلو بر اساس ضرورت تاریخی پیروزی در جنگ مواضعی است برای جهت دادن اراده جمعی ملی-مردمی به سوی تمدن والا، و کم کردن درد زایمان دوران نوین و کوتاه کردن دوران آن.
متن کاملبرگرفته از
کانال تلگرام البرز | کمال اطهاری#گفتگو#دیدگاه#کمال_اطهاری#گرامشیما آن راه سوم هستیم