⬛️🟨 #یکسال_گذشت، از دگرسانی خوشهچینان بازار پول و سود افغانستان، #امپریالیسم_چین به جای #امپریالیسم_آمریکامذاکرات آمریکا، چین و ایران با طالبان به این توافق انجامید که دولت و دستگاه نظامی آمریکا افغانستان را دستنخورده تحویل دهند، با شروطی که جای پای کمپانیهای سرمایههای خصوصیاش در برخی سرمایهگذاریها بماند، هرچند فقط جای برخی سرمایهگذاریها در آن عوض شود؛ چین و پاکستان جای هند را بگیرند و
رژیم ج.اسلامی هم در نقش پسماندهخواری از «خوشهی»چین را بازی کند،
روسیه بهسرعت طالبان را به رسمیت شناخت که از ابتدا در کار مذاکرات حضور داشت؛ وگرنه خیال طالبان از بابت ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان راحت نمیبود. در این فهرست آرایش سیاسی-اقتصادی جدید تقسیم منافع دولتهای عربی قطر و عربستان و هم ترکیه را باید افزود که بر پدرخواندگی طالبان، حقانی و القاعده در رقابت منافع این شبکههای تروریستی در رقابت با ایران برای نقشآفرینی در منطقه نقش مهمی داشتند.
نقشآفرینی سیاسی پاکستان با توجه به اقتصاد کوچک آن در نهایت چندان تأثیرگذار نخواهد بود و با حذف هند، بهرهبردار آن پیروزی بزرگ چین خواهد بود و نقشآفرینی پولهای (و نه اقتصادهای) عربی هم بهعلت کوچکی دولتهایشان در مقیاس جهانی ضریب نفوذی که از پس ادارهی اقتصاد وابستهی افغانستان با دولتی بزرگ اما ناکارامد و فاسد برآیند چندان نخواهد مناسب نخواهد بود.
در این شرایط، برندهی بازی افغانستان در درازمدت کیست؟
دولتهای بزرگ فرامنطقهای مثل روسیه اندک و چین با الگوی سرمایهگذاری همانند آفریقا (لیبی دوران قذافی، سودان جنوبی پسااستقلال و زیمبابوه، برای نمونه) که بدل به
یک امپریالیست جهانی شده و افغانستان لقمهی دندانگیری برایش خواهد بود.
اما افغانستان فقط بازار کالافروشی برای سرمایههای خارجی، و یا فقط اجتماع اقوام درهم و برهم، و یا جامعهای دریدهشده برای استخراج سودهایی از زمان بیزمانِ بردگان یک وعده غذا نیست، بلکه نشانههایی هم از زنده شدن مقاومت مردمی و رشد آن در اشکال سنتی مقاومت اقوام و گروههای مسلح و مدنی (در شکل شبهمدرن آن، یعنی مقاومت فردی و جمعی اقشار مختلف اجتماعی، بهویژه زنان شهرها) وجود دارد که جور ضعف دولت مرکزی را خواهند کشید.
تسلیم نیروهای مسلح بر اثر تسلیم دولت پشتونگرای اشرف غنی در برابر هجوم گروه پشتونگرای طالبان برکشیدهی پاکستان را بایستی با سقوط رضاشاه در مقابل ارتشهای اشغالگر متفقین مقایسه نمود، بهاین ترتیب که؛ با انفعال دولت مرکزی، مقاومت غیردولتی از پائین، به دو دلیل سرکوب قوای گریز از مرکز در دوران دولت-ملتسازی رضاشاه و نیز نفرت عمومی مردم از استبداد مطلقهی نظامی او نتوانست شکل بگیرد و کشور بهسادگی به اشغال درآمد.
لیکن، کار قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در افغانستان که قرار بود به طالبان تحویل داده شود، تاکنون کامل پیش نرفته است.
موضوعی که به تجربهای برای همگان و ننگی برای قدرتهای برشمرده بدل خواهد شد: یعنی، هم برای دولت آمریکا که تلاش کرده تا مسئولیت تسلیم را به گردن دولت مرکزی بیندازد (وقتیکه سربازان آنها نمیتوانند بجنگند، چرا سربازان ما برای آنها بجنگند)؛ هم دولت روسیه و چین که دولت مستقر را به رسمیت شناختند؛ و هم رژیم ایران که نمیخواست هیچگونه مقاومتی ببیند و در معرض فشار افکار عمومی برای حمایت از آن قرار گیرد.
اتهام امروز افغانستان، عدم مقاومتی بود که توسط حکومت مرکزی که جانشین قدرتهای محلی و ملوکالطوایفی شده بود (هرچند در عمل حاصل کار کرزی و غنی در سرکوب قدرتهای بدیل محلی همچون اسماعیلخان تاجیک در غرب و دوستم ازبک در شمال، کشور را به ملک طلق سیاستمداران دوتابعیتی پشتون وابسته به آمریکا بدل کرد) و دولت برآمده از انتخابات سرشار از تقلب، در عمل نه مشروعیت داشت و نه در مقابله با فساد روزافزون دولتمردان (که جایگزین ثروتاندوزی و زورگویی فرماندهان محلی بازمانده از مجاهدین شد) کارامدی نشان داد، انتظار مقاومت محلی و مدنی به جای دولت دستنشانده و ارتش آموزشدیدهی آمریکا ناوارد است.
با این همه، و بهرغم سقوط الگوی آمریکایی دولت مرکزی و پشت کردن ایران به هرگونه مقاومت مردمی، جبهههای مقاومت از چند سو شکل گرفت و ایران و آمریکا را در مقابل عمل انجام شده قرار داد. اکنون نشانههای از زنده شدن مقاومت مردمی (در شکل سنتی آن به شکل مقاومت اقوام و گروههای مسلح) و مدنی (در شکل شبهمدرن آن، یعنی مقاومت فردی و جمعی اقشار مختلف اجتماعی، بهویژه زنان شهرها) وجود دارد که جور ضعف دولت مرکزی را خواهد کشید.
#لینک:https://t.me/kkfsf/24841به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf ادامه ⇩
♦️