🔶 سیلویا فدریچی؛ خلق جنبشهای بازتولیدی
🖊️ کیوان مهتدی
🔺 به جز دو سه مصاحبه هیچ متنی پیدا نمیکنم. ناخودآگاه احساس نوعی توطئه به من القا میشود. واقعاً ممکن است فدریچی از سر بداقبالی توجه هیچکس را به خود جلب نکرده باشد؟ تفاوت عمدهی فدریچی با بقیهی متفکرانی که معمولا ترجمه میشوند چیست؟ نثر باتلر به مراتب پیچیدهتر است و چالشهای کریستوا در زمینهای به مراتب ناآشناتر برای ما رخ میدهند. با این حال بازتولید اجتماعی، بدن زنان و زنانهسازی کار مفاهیمی هستند که از حوزهی علائق مشترک ما تبعید شدهاند. به خودم میگویم گنج باید همینجا باشد.
🔺 نمایشگاه کتاب امسال برای من دو نکته داشت؛ نخست اینکه محل برگزاری آن به مصلی بازگشته بود؛ دیگر آنکه برای نخستین بار ترجمهی کتابی از سیلویا فدریچی همزمان با نمایشگاه منتشر شد. ناشرْ کتاب را فقط در نمایشگاه عرضه میکرد و برای تهیه آن باید به غرفه نمایشگاه مراجعه میکردی. قیمت پشت جلد؟ چهل و چهار هزار تومان. آیا تمام مخاطبان احتمالیِ کتاب از پس این هزینه برمیآیند؟ اگر پیدیاف کتاب منتشر شود، ممکن است جنجالی مانند آنچه هنگام انتشار کتاب سرمایه پیش آمد، به راه بیافتد؟ به رغم گرانی کتاب، تضعیف ناشران مستقل، و سرانهی چند دقیقهای مطالعه، چه چیزی نمایشگاه کتاب را به میعادگاه سالانهی اقشار مختلف این جامعه تبدیل میکند؟ بچهها را به مدرسه بازمیگردانم و توی مینیبوس کتاب را باز میکنم: «تقدیم به ساحرههای بسیاری که در جنبش زنان ملاقات کردهام»؛ بعد هم تصویر یک باسمهی چوبی «از ساحرهها در حال وردخوانی برای بارش باران.»
🔺 اگر کتابهای چاپشده را معیار قرار دهیم، در ده پانزده سال گذشته، فلسفه فیگور «مرد متفکرِ» دست بر پیشانی را کنار گذاشته و همراه با متفکران معاصر قدم در اضطرارهای روزمرهی زندگیمان نهاده است؛ تا جایی که اگر فیلسوفی را ببینیم که عقب اتوبوسی در شرف حرکت میدود خیلی تعجب نمیکنیم. این اضطرار البته در فرایند ترجمه نیز بازتاب مییابد ــ انتخابهای حاشیهای و کاتورهای که گاه (مثلاً در مورد ژان بودریار) بیشتر موجب سوتفاهم و کجفهمی شدند، تا معرفی یک طرز تفکر به مخاطب فارسی زبان. دستی به کتاب کالیبان و ساحره میکشم و از اینکه فدریچی از این آفت مصون مانده لبخند میزنم.
ادامه
#یادداشت را در میدان بخوانید
👇http://medn.me/cmf8bvhttps://t.center/kkfsf