🚩⚒️⚙️ وضعیت دردناک #کودکان_کار؛ کسی از آنها خبر ندارد‼️❑
#کار_کودک در نظام سرمایهداری تمامی ندارد و هر روز شکل جدیدی به خود میگیرد.
هر روز بر تعداد کودکانی که برای امرار معاش مشغول به
کار میشوند، افزوده میشود. دختر و پسرهایی که حتی برای
کار زیاد قید درس و مدرسه را میزنند و متحمل چالشهای بسیاری میشوند. از ساعتهای طولانی
کار تا آسیبهای جسمی و روحی، مانند تصویر کمر سوزاندهشده سه
کودک در یک کارگاه خیاطی در مریوان به دست کارفرمای آنها که به قصد تنبیه، بدن آنها را سوزانده بود. حتی چند روز پیش خبر دیگری منتشر شد که
کودک خردسال پنجساله بوکانی با هویت «سِیوان خالندی»، که به همراه خانواده خود در یک آجرپزی در منطقه ساروقامیش مشغول به
کار بود، به دلیل سهلانگاری، زیر دستگاه لیفتراک افتاده و جان باخته است.
بیشتر این کودکان هزینه بسیار ناچیزی در قبال کاری که انجام میدهند، دریافت میکنند. خیلی از این کودکان از صبح تا عصر
کار میکنند، ولی پولی که دریافت میکنند، آنقدر محدود و ناچیز است که حتی نمیتوانند با آن یک نان سنگک بخرند.
❑
کودکان خسته با کارهای سختکار کودک انواع مختلفی دارد؛ از کودکانی که سر چهارراه
کار میکنند تا آنها که در کارگاه زیرزمینی هستند یا در خانه مشغول
کارهای بهاصطلاح سخت هستند که هرکدام آسیب خاص خود را دارد.
❑ بهعنوان مثال، در گزارشی از طاهره خاوری، مدیر داخلی انجمن دوستداران
کودک پویش، درباره آسیبهای وارده به این کودکان که ابعاد مختلفی دارد، میخوانیم که میگوید: «کودکان منطقه خاوران و حاشیهی شهرری که ما آنجا فعالیم، دو نوع
کار بیرون و درون خانه دارند. بچههای بیرون از خانه که زبالهگردی، دستفروشی و
کار در کارگاه را معمولا انجام میدهند.
آنها اغلب دختر و پسرهای بین هشت تا ۱۶ سال هستند که با آسیب بسیار هم همراه هستند. از طرفی دیگر،
کار در منزل را داریم که آسیب آن گاهی به مراتب بیشتر از
کار بیرون از خانه خواهد بود. اما موضوع این است که خانوادهها اصلا آن را
کار نمیدانند. مثلا بزرگترها حجم بالایی باقالی میگیرند و تمام طول روز بچهها پای آن مینشینند و
کار میکنند. آنقدر
کار میکنند که پوست انگشتانشان میرود. وقتی به مدرسه میآیند، دیگر حتی نمیتوانند مداد دست بگیرند، چون انگشتانشان همه آسیب دیده است. حتی
کارهای دیگر مثل شانهزنی که آنهم همینقدر سخت است.
باید دانهدانه میخها را داخل شانه برس جا بدهند. یک
کار دیگر که واقعا برای من دردآور است، بستهبندی عروسک است. یعنی کودکانی که باید با اسباببازی بنشینند و بازی کنند، حالا چارهای ندارند جز اینکه برای پولدرآوردن، همان اسباببازیها را بستهبندی کنند و بفروشند. این بچهها اصلا کودکی نمیکنند و تمام وقت خود را
کار میکنند.»
🔴 چه چیزی بیش از این واقعیت میتواند سرشتنشان شیوهی تولید سرمایهداری باشد؟!
❑ نظام کلاسیک سرمایهداری نشان داده بود که؛ نطفهی آموزش آینده در نظام کارخانهای حضور دارد؛ این آموزش که در مورد تمامی کودکان بالاتر از سن معینی
کار مولد را با آموزش و ورزش در هم میآمیزد نه تنها یکی از روشهای ارتقای تولید اجتماعی خواهد بود، بلکه تنها روش ایجاد انسانهایی است که از همهی ابعاد تکاملیافته هستند. صنعت بزرگ با تقسیم
کار از نوع تولید کارگاهی را که یک انسان برای تمام عمر خود ضمیمهی یک عملیات تخصصی میشد، از لحاظ فنی از میان برداشت. اما در همان حال با رواج
کار کودکان و کارگران ناماهر بهعنوان نیروی ارزان
کار به یکی از هولناکترین جلوههای تضاد میان
کار و سرمایه تبدیل نمود که بخش بزرگی از کودکان شاغل در کارگاهها از همان لطیفترین ایام کودکی گویی به سادهترین فعالیت یدی میخکوب شوند و سالهای طولانی به استثمار و استخراج
کار اضافی بدون اجرت که هیچ نوع مهارتی را نیاموختهاند بپردازند که بعدها حتی در همان کارخانههای مدرن نیز سودمند واقع شوند.
❑
اینگونه تقسیم کار در شکل سرمایهداری با تمامی ویژگیهای سنگواره شدهاش در کشورهای پیشرفته، اکنون در ایران باز تولید میشود و وضعیت زندگی بخشی از طبقهی کارگر را از بین میبرد و پیوسته او را با بیرون کشیدن ارزش اضافی مطلق تهدید میکند و به قربانی شدن بیوقفهی طبقهی کارگر و اتلاف بیمحابای نیروی
کار و اثرات حاد خانمانبرانداز ناشی از هرج و مرج اجتماعی میکشاند.
از اینرو با جنبهی منفی
کار ویرانگرانه است که سبب میشود تا مسئلهی دگرگونی ماهیت
کار و ضرورت همهجانبه شدن هر چه بیشتر کارگر چون قانون عام تولید اجتماعی، و انطباق مناسبات موجود برای تحقق عادی به مسئلهی مرگ و زندگی تبدیل شود.
ادامه ⇩⇩♦️