#حنا_آرنت گفته بود؛ «انقلابیون انقلاب نمیکنند. کسانی انقلاب میکنند که میدانند قدرت چه زمانی در کوچه و خیابان ریخته است و چه وقت میتوانند آن را جمع کنند»
با این مصداق، اگر به انقلاب سال ۵۷ بنگریم. نیروهای اپوزسیون و مخالف حکومت پهلوی را در نگرش به انقلاب میشد به سهدسته و گروه کلی تقسیم کرد.
۱- #ملیون؛ که بیشتر به دیکتاتوری سیاسی حکومت شاه معترض بوده و خواهان یک نظام سیاسی لیبرال-دموکرات با دستاوردهای مشروطه توسط شاه بودند. نظیر (جبهه ملی، ملی-مذهبی
ها و نهضت آزادی)
۲- #چپها؛ ضمن برجسته کردن استبداد رژیم شاه و جنایات امپریالیسم، بیشتر شرایط اقتصادی را مد نظر داشتنند و به مسائلی مانند وضعیت معیشتی روستاییان و دهقانان و کارگران و حلبیآبادنشینان و امثالهم معترض بودند. الگوی این جریانات سیاسی ایجاد نظامی شبیه کوبا، ویتنام، کره شمالی، چین و شوروی بود. جریاناتی مانند حزب توده و چریکهای فدایی و مجاهدین خلق را میتوان نام برد.
۳- #مذهبیون؛ از معترضان به حکومت شاه که عمده اعتراضشان به مسائل فرهنگی و برخی آزادیهای اجتماعی در عرصهی فرهنگ و هنر و موسیقی و سینما و سرگرمی و حجاب و الکل و در کل مدرنیزاسیون بود.
برنامهی آنها به رهبری خمینی اینبود که «برای خربزه انقلاب نکردیم» این طیف از فدائیان اسلام تا مؤتلفه اسلامی و اکثریت روحانیون و بازاریان را شامل میشد، حامیان این طیف از معترضان حکومت پهلوی، بخش عظیمی از تودههای مردم را هم شامل میشد که هر چه به ماه
ها و روزهای پایانی حکومت پهلوی نزدیک میشد بر تعدادشان افزوده میشد.
★ تودهی مردم به واسطهی تاکید گفتمان پهلوی به
«ایران باستان»، «ملیگرایی» و
«مرکزگرایی» و امثالهم نگاه
آنتیپات به «ملیگرایان» داشت و اما دو گفتمان
«جهانوطنی»
[چپ] و دیگری «امت اسلامی»
[مذهبیون] را بهجای ملیگرایی و باستانگرایی برجسته میشد مورد توجه بیشتر قرار میدادند.
★ اینجاست که با
حنا آرنت همدل میشویم که انقلابیون واقعی کسانی نیستند که انقلاب میکنند بلکه آنهایی هستند که نه تنها روانشناسی توده
ها را میشناسند بلکه تودهوارگی هم کسانی را دنبال میکند که لوح سفید اذهانشان را دچار اغتشاش نکند. و
آن کسان نیز میدانند چه هنگام و با چه شعاری باید در خیابان حاضر شده و قدرت را جمع کنند.
★ امروز هم اگر کسی اندکی با روانشناسی توده
ها آشنا باشد میداند که دهههای آتی ایران نه گفتمان قبیلهگرا و تجزیهطلب (هر چند با حمایت خارجی مشکلاتی ایجاد نمایند)، نه هیچ روایتی از گفتمان
چپ و نه روایتهای مختلف از گفتمان دینی-امتگرا قادر به جذب حداکثری توده
ها نخواهد بود و
آن
کسی خواهد توانست خم شده و قدرت را از زمین بردارد که بیشترین تاکید را بر ملیگرایی و ایرانیت و تاریخ و هویت ایرانی داشته باشد.برای شناخت این مسئله کافیست فقط نحوهی مواجه امروز و پنجاه سال پیش مردم با
«مقبره کورش» را در نظر داشت.
به این ترتیب؛
اعطای کفالت سیاسی از طرف سلبریتیهایی که در تمام سالهای حاکمیت مستبدانهی رژیم ج.اسلامی حتی یک نهاد یا سازمان کوچک اجتماعی نتوانستهاند به وجود آورند -لابد از ترس رقیبی برای مصرف بودجه براندازی- حالا که جامعه با خروشی توفنده به جنبش درآمده، دم بزنگاه
مانیفست «زن، زندگی، آزادی» ظهور کردهاند تا همه را به نفع خود و یکی از دو نماد
«مرد، میهن، آبادی» (در کنار سردار ولایی که طرفدارانش اول بار این شعار را ساختند) مصادره کنند.
غافل از اینکه حتی اگر تاریخ مکتوبی از جنبش زنان ایران و دیگر ستمدیدگان پیش و پس از انقلاب ۵۷ در دسترس نباشد، حافظهی اقوام سرکوبشدهی ایران روایت شفاهی مفصلی دارد که تن به بازگشت استبداد پهلوی نخواهد داد، همچنانکه تسلیم استبداد مذهبی نخواهد ماند.
ادامه⇩ ⇩
♦️