🚩📚 مارکس و صورتبندیهای پیشاسرمایهداری
🖌نوشتهی: اریک جی. هابسبام
ترجمهی: حسن مرتضوی
۲۹ دسامبر ۲۰۲۰
🚨گروندریسه به آن دستهی بزرگ از دستنوشتههای مارکس و انگلس تعلق دارد که هرگز در طول عمر مؤلفانش منتشر نشدند و فقط پس از ۱۹۳۰ برای پژوهشی رضایتبخش در دسترس قرار گرفتهاند... گروندریسه به دوران بالیدگی کامل او تعلق دارد. این دستنوشتهها حاصل یک دهه مطالعهی متمرکز او در انگلستان و به وضوح بازنمود مرحلهای هستند از اندیشهاش که مقدم بر نوشتن پیشنویس سرمایه در سالهای نخستین دههی ۱۸۶۰ بهشمار میآید؛ به عبارت دیگر، این دستنوشتهها، چنانکه گفتیم، اثری مقدماتی هستند. بنابراین، گروندریسه واپسین نوشتههای اصلی مارکس بالیده است که به دست خوانندگان رسیده.
🚨بیاعتنایی به این دستنوشتهها در چنین اوضاع و احوالی بسیار عجیب است. این امر به ویژه در خصوص بخشهایی صادق است که با عنوان «شکلهایی از {تولید} که بر تولید سرمایهداری مقدماند» نوشته شدهاند و مارکس در آنها میکوشد با معضل تکامل تاریخی پیشاسرمایهداری دستوپنجه نرم کند.
🚨همانطور که مارکس به لاسال نوشت، گروندریسه «تکنگاریهایی است که در دورههای بسیار متفاوت برای روشنکردن خودم نوشته شدهاند نه برای انتشار.» برای فهم این تکنگاریها نه تنها باید آشنایی سادهای با اسلوب اندیشهی مارکس ــ یعنی کل تکامل فکریاش و نیز هگلیانیسم ــ داشت، اما علاوهبراین با نوعی کوتاهنویسی که برای خود نوشته شدهاند که گاهی نفوذناپذیرند، آن هم در شکل یادداشتهایی خام که با گفتارهایی با خود قطع شدهاند، گفتارهایی که هر قدر هم برای مارکس ممکن است روشن بوده باشند، اغلب برای ما مبهم هستند. هر کسی که تلاش کرده است تا این دستنوشتهها را ترجمه کند، یا حتی مطالعه یا تفسیر کند، میداند که گاهی کاملاً غیرممکن است معنای برخی قطعات رازآمیز را فراتر از تمامی شکهای منطقی تشخیص دهد.
🚨اغلب خوانندگان به یک جنبهی اصلی علاقهمند میشوند: بحث مارکس دربارهی اعصار توسعهی تاریخی که پیشزمینهی فهرست کوتاه پیشگفتار به پیرامون نقد اقتصاد سیاسی است. این موضوع فینفسه پیچیده است و مستلزم آن است که ما چیزی درباره رشد اندیشهورزی مارکس و انگلس دربارهی تاریخ و تکامل تاریخی، و سرنوشت دورهبندیها یا تقسیمات تاریخی اصلی در بحثهای مارکسیستی بعدی بدانیم.
🚨حتی اگر کاملاً آگاه باشیم که مارکس را نباید براساس رشتهبندی آکادمیک زمانهمان بخشبخش کنیم، باز هم شاید درک وحدت اندیشهی او دشوار باشد، تا حدی به این دلیل که تلاش محض برای ارائهی نظاممند و قابلفهم باعث میشود که جنبههای متفاوت اندیشهی او به جای اینکه همزمان بحث شود یکی پس از دیگری بررسی شود، و تا حدی به این دلیل که کار پژوهش و درستیسنجی در مرحلهی معینی باعث میشود همان رویکرد قبلی را پیش بگیریم. این یکی از دلایلی است که توضیح میدهد چرا برخی از نوشتههای انگلس، که شرح روشنی از موضوع خود ارائه میدهند، این برداشت را میدهند که تا حدی دست به سادهسازی بیش از حد یا رقیقکردن غلظت اندیشهی مارکس زده است...
🔹متن کامل این مقاله که یکی از مقالات مهم برای فهم نظریهی ماتریالیسم تاریخی مارکس است را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1UH#هابسباوم #حسن_مرتضوی #مارکس #گروندریسه #ماتریالیسم تاریخی
@naghdhttps://t.center/kkfsf