🚩🚨 امر #فلاکت_پذیرفتهشده؛ جامعه را به #مرزهای_آنومیک (
چندپاره شدن جامعه)
رسانده است.
برخی از مشخصههای رشد منفی اقتصادی که از دههی ۱۳۹۰ منجر به سقوط نرخ رشد اقتصادی از میانگین بلندمدت، و نوسانی بودن رشد و نامناسبتر شدن توزیع درآمدها منجر شد، حداقلهای زیسترفاهی طبقهی کارگر و تهیدستان را به شدت کاهش داده است.
بر اساس آخرین برآوردها، ایران مشمول رتبهی هشتم دنیا از حیث شاخص فلاکت در بین ۱۵۶ کشور دنیا پس از ونزوئلا، لبنان، زیمبابوه، سودان و سوریه میباشد. با این وضعیت موجود، شاخص فلاکت در ۲۰ استان ایران از میانگین کشوری نیز فراتر رفته است و دستکم ۸ استان ایران از حیث شاخص فلاکت، یعنی مجموع نرخ بیکاری و نرخ تورم، در محدوده بالای ۶۰ درصد جای گرفتهاند.
بحران مزمن بیکاری اگر چه همذات نظام سرمایهداری است، اما همزمان غلبهی شرایط رکودتورمی بعنوان اصلیترین شاخص فلاکت، چندان مسئله سادهای نیست که یک جامعه بتواند آنرا به سهولت تحمل کند. جای تأمل دارد که، در دیگر جوامع، با وقوع نسبتی از شرایط بحران و تورم و افزایش غیرمتعارف قیمت کالاهای اساسی، مبارزهی طبقاتی به بروز اعتراضات و شورشهای عمومی سراسر جامعه تبدیل میشود و خشم به خیابانها میرسد و نارضایتیها گسترده میشود. اکنون پرسش اساسی این است که
آیا #جامعه_ایران به عادی شدن امر فلاکت گرفتار شده است و ذهن، روان و رفتار جامعه با فقر و گرانی و تورم عجین شده است؟حیات زیستی و اجتماعی که به گرانی و فلاکت گرفتار میشود، اعتراضاتش سرکوب و خفه میگردد، اعتماد و انگیزه و امیدش فروریخته و نگران است، این نگرانی خطرآفرین است.
ذهن و روانی که آزاد نیست و مدام نگران آینده است، مستعد هر آشوبی میشود و عادی شدن امر فلاکت برای این جامعه موقتی و چون آتش زیر خاکستر میماند. از یکسو ما
با مناسباتی مواجه هستیم که محتوای آگاهی را شکل میدهد، از سوی دیگر #آگاهی_منفعل که مناسبات به آن شکل میدهد، چنین آگاهی منفعل بیقدرت است حال آنکه مناسبات تعیینکننده و همهتان میباشد. انسان بدون مناسبات نمیتواند وجود داشته باشد و به یُمن همین مناسبات یک موجود اجتماعی میشود. تضاد میان انسان با مناسبات، تخالف بین آگاهی بیقدرت و مناسبات همهتوان، تضاد خود مناسبات و دوپارگی انسان است. از یکسو به عامل اقتصادی تبدیل میشود و از طرف دیگر به یک وجود ذهنی، آرزومند و تهیبودگی انتزاعی صِرف فروکاسته میشود. در چنین وضعیتی،
صِرف ذهنیت در یک جا و عینیت چیزوار شده در جای دیگر قرار میگیرند که اکنون جامعهی ایران گرفتار آن شده است.
سران رژیم مدام این آگاهی را در ذهن جامعه فرو میکنند که مردم فلاکتزدهی امروز ایران، به خاطر زندگی نجیبانهای که با فقر دارند "
تابآوری" بالایی دارند و برای پایین آوردن شاخصهای فلاکت هنوز فرصت هست.
این تصور اشتباهی از "تابآوری" جامعهی ایران است چنانکه رئیس پیشین بانک مرکزی گفته بود"سالهایی که پشت سر میگذاریم، سالهای محک تابآوری اقتصاد و جامعه است."
هماینک افق روشنی برای مردم وجود ندارد.
عادی شدن امر فلاکت در جامعه ایران بهتدریج جامعه را به #مرز_آنومیک نزدیک میکند.
جامعه وقتی در موقعیت آنومیک قرار میگیرد، ارزشهای اجتماعی در آن از بین میرود؛ افراد دچار تزلزل در شخصیت خویش شده و از آنجا که دیگر به هیچچیز و هیچکسی باور ندارند، تنها راه را در «زورگویی» به هم، آسیب به خود (خودکشی) میبینند.حوادث نگرانکنندهای مانند خودکشیها، سربریدنها، گسترهی فساد و فاصلهی طبقاتی که عموما در ذیل شاخصهای فلاکت زاده میشوند، نشان میدهد که بخشی از جامعه ایران در موقعیت
آنومیک قرار گرفته است.
دگرگونی چنین واقعیتی با آغاز سدهی جدید به میل و ارادهمندی طبقهی کارگر در تغییر شرایط زندگی و مناسبات حاکم بر خود و جامعه بستگی دارد، با عمیقتر شدن بحرانها، آتشها از زیر خاکستر بیرون خواهد زند، اما تنها زمانیکه آتش برخاسته، بتواند که بنیانهای کهن را از
شورش کور به شورش دمکراتیک اجتماعی که از پایین و بر پایهی طبقاتی که اساس آن بر کار استوار است و مُهر نازدودنی خود را بر تمام پرداختههای انسانی حک میکند بخواهد استقرار یابد.
به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf