🚩📚 لنین و کُمینترن
🖌 نوشتهی: کارل کُرش
ترجمهی: کمال خسروی
۱۷ سپتامبر ۲۰۲۰
📝 توضیح مترجم: این متن نخستینبار در تاریخ ۲ ژوئن ۱۹۲۴ در نشریهی «انترناسیونال»، ارگان نظری حزب کمونیست آلمان، که کارل کُرش در فاصلهی سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۵ سردبیریاش را برعهده داشت، منتشر شد.
🔸 نخستین بند در دستورکار پنجمین کنگرهی انترناسیونال کمونیست، «لنین و کمینترن. پیرامون شالودهها و تبلیغ
لنینیسم» است. این فقط بهمعنای اعتراف کنگره به پذیرش روح
لنینیسم و بیان آشکار و رسای ارادهی شرکتکنندگان به حل همهی معضلات پیشِ روی کنگره با روحیهای حقیقتاً لنینیستی نیست. اما به این معنا نیز نمیتواند باشد که قرار است برخی مسائلی که در سالهای اخیر در اروپای مرکزی و غربی، کانونِ مشاجرههای داغ بودهاند ــ و در بندهای بعدیِ دستورکار قرار دارند ــ در این کنگره پیشاپیش و پیش از تجزیه و تحلیل اوضاع اقتصادی جهان، که بند دومِ دستورکار است، رفع و رجوع شوند. بیتردید در دورهی کنونیِ تحولات و پیشرفت انترناسیونال کمونیست در بین همهی وظایفی که کمونیسم اروپای مرکزی و غربی و کمونیسم آمریکایی برعهده دارند، وظیفه و میراث لنین زیر عنوان «دستیازیدن به اکثریت، در میان مهمترین لایههای طبقهی کارگر»، مهمترین وظیفه است و این تکلیفِ هنوز تحققنایافته قطعاً فقط میتواند با روحی لنینی از سوی ما بهراستی و درستی بهانجام رسد؛ بهعبارت روشنتر، با روح آن «نتایجی» که، لنین با الهام از تاریخِ بلشویسمِ روسی و تجربهی حزبهای اروپایی در پایان نوشتهی کلاسیکاش پیرامون رادیکالیسم و بیماری کودکانهی کمونیسم به تأثیرگذارترین شیوه استنتاج کرده است. «یافتن، لمسکردن و متحققکردنِ برنامهی مشخصِ موازین و روشهایی که هنوز تماماً انقلابی نیستند؛ موازین و روشهایی که تودهها را بهسوی آخرین نبرد بزرگ انقلابی، نبردی واقعی و تعیینکننده، راهبری میکنند»، امروز نیز، در سال ۱۹۲۴، کماکان و بهطور واقعی همان وظیفهای است که لنین چهار سال پیشتر اعلامش کرد و امروز، سه سال بعد از این باصطلاح «تاکتیک جبههی واحد»، حتی بهمراتب آشکارتر از آنزمان «وظیفهی اصلی کمونیسم معاصر در اروپای غربی و آمریکا»ست. اما حل این تکلیف اصلی و عملیِ لنینیستها معطوف به زنجیرهی همهی بندهایی است که در دستورکار کنگره قرار دارند و نه فقط یک بند منفرد و ویژه؛ و پرداختن به همهی آنها فقط در این معنا میتواند در خدمت بند اول، یعنی «شالودهها و تبلیغ
لنینیسم» باشد.
🔸 اینجا دشواریهایی عظیم بر سر راهند که راهحلی واقعاً ژرفپو برای این وظیفه را تقریباً منتفی میکنند. از یکسو نمیتوان گفت که در بخشهای گوناگون انترناسیونال کمونیست، و بهویژه در حزب کمونیست آلمان نیز، از بهرسمیتشناختن سراسری «
لنینیسم» بهعنوان یگانه روش معتبر نظریهی مارکسیستی بهطور اعم، صحبتی به میان آمده است. از سوی دیگر، در عطف به این پرسش که ذات «
لنینیسم» بهمثابه روش چیست، حتی بین کسانیکه به این روش وفادار و معترفند، کماکان نگرشهای متعددی موجود است که در خطوط عمدهشان ماهیتاً با یکدیگر فاصلهی بسیاری دارند. شُمار بزرگی از نظریهپردازانِ راهبر و پیرو، که خود را بهلحاظ تشکیلاتی به انترناسیونال کمونیست متعلق میدانند و آمادهاند در سیاست عملیشان «لنینیستی» رفتار کنند، این اظهار و ادعا را که این روش بهلحاظ نظری نیز «یگانه» روشِ بازسازیشدهی «مارکسیسم علمی» است، سراسر رد میکنند. آنها روش لنینی را بهمثابه روشی که در دوران کنونی (یعنی دورانی که در مقیاس بینالمللی، و در اروپا و آمریکا در مقیاس ملی نیز، هنوز دورهی فتح قدرت سیاسی نیست) برای جهتیابی مبارزه کافی است و میتواند در خدمت اهداف عملی ـ سیاسی مبارزهی طبقاتی پرولتاریا باشد، بهرسمیت میشناسند، اما بههیچروی آنرا بهمثابه مشخصترین و حقیقیترین روشِ دیالکتیکِ ماتریالیستی، بهمثابه یگانه روشِ بازسازیشدهی مارکسیسم انقلابی تلقی نمیکنند. این گروه، یا بیشتر روش رزا لوکزامبورگ بنیانگذار حزب کمونیست آلمان را دارای چنین اعتباری میدانند، یا روش هردوی آنها، هم لنین و هم رزا لوکزامبورگ را یکجانبه تلقی میکنند و مایلند صرفاً روشی را که خودِ مارکس در دوران بالیدگیِ علمیاش بهکار بسته است، بهمثابه روش مارکسیستیِ حقیقی بهرسمیت بشناسند. متأسفانه، در این نوشتهی کوتاه حتی امکان آغاز بحثی ژرف و اساسی با این مخالفانِ مطلقِ روش لنینی (بهمثابه «یگانه» روش مارکسیسم علمی) وجود ندارد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1IU#کارل_کرش #کمال_خسروی #لنین #لنینیسم #دیالکتیک #رزا_لوکزامبورگ🖋@naghdhttps://t.center/kkfsf