🚩🚩 به تاریخ باز میگردیمدر مراجعه به
#تاریخ_جهان و اما
#ایران میتوان گفت که چهرههای محافظهکار استبداد چه در
#رژیم_پهلوی و
#رژیم_امروز که تمام تلاش خود را با هدف نجات از بنبستهای سیاسی داخلی یا ترمیم مناسبات خود با دولتهای خارجی به کار میگیرد، بیآنکه همان قدر تلاش کرده باشند، در ساختار بستهی سیاست اصلاحی ایجاد کنند، همواره محکوم به شکستاند؛ چرا که آنان برآمده از ارادهی استبدادند، حتی اگر بهشکل صوری در مواردی با انتخاب مردم روی کار آمده باشند. با تکیه به این تجارب تاریخی مردم ایران است که حساب رهبران جنبشهای اجتماعی ما با هر میزان از خطاهای خود در گذار یا اتکا به قانون، از سیاستمداران محافظهکاری جدا میشود که نه اصلاحگر و نه انقلابی، که در مقام محللاند.
اینچنین میتوان گفت که دولت محافظهکار حسن روحانی که با هدف تعامل با رئیسجمهور دموکرات آمریکا برای آزاد کردن پولهای بلوکهی ایران در ازای تعلیق فعالیت هستهای روی کار آمد (و هماکنون در تعامل با رئیسجمهور جمهوریخواه آمریکا در مقام آزاد کردن دلالان دور زدن تحریمها در ازای آزاد کردن گروگانهای مشابه در ایران است)، همانقدر با ایدههای ارزشی و اعتراضی موسوی محصور نسبت داشت که دولت محافظهکار
#علی_امینی در مقام تعامل شاه با دولت آمریکا بر سر اجرای اصلاحات ارضی و برنامههای ظاهراً چپ جهت جلوگیری از نفوذ شوروی در ایران، با ایدههای استعمارستیز و استبدادستیز دکتر مصدق محصور.
اما این دولت دلال که رئیس آن و تمامی اعضای آن بهرغم تظاهر به همنوایی با هواداران موسوی و تلاش برای رفع حصر روی کار آمدند، تنها یک فایده داشت؛ دوران محافظهکاران و اصلاحطلبان طرفدار اقتصاد بازار - که در سال ۸۸ با بیمیلی شاهد انصراف خاتمی به نفع موسوی بودند و ناگهان اطراف او را گرفتند تا مبادا بیش از اندازه «چپ» شود - برای همیشه به پایان رسید. حالا عیار طرفداران واقعی مهندس محصور و ایدههای اعتراضی و ارزشیی او معلوم شده است؛ محافظهکاران امنیتی روزبهروز محافظهگراتر میشوند و هرچه ضعف و بیکفایتی آنها بر تودهی مردم معلوم میشود، بقایشان در حاکمیت تضمینشدهتر خواهد بود.
روحانی برخلاف
#خاتمی و حتی
#احمدینژاد، تنها رئیسجمهوری است که بعد از پایان ریاستجمهوری در سیستم باقی خواهد ماند و نهتنها جایگاهش در مجمع تشخیص و مجلس خبرگان تضمین شده است، که در توهمات خود به مقام رهبری هم نظر خواهد داشت. جدال واپسین میان محافظهکاران و اعتراضیون خواهد بود و فقرزدایی و عدالت علیه بازار. روحانی علیه موسوی؛ که این بار بهعنوان کسی که بهتنهایی هزینهی اعتراض را پرداخته و دامن خود را از آلودگی خطاهای بعد از انتخابات کذایی گذشته در حاکمیت پالوده است، واضحتر از گذشته، نهتنها نمایندهی مطالبات اقشار و گروههای مذهبی و اصلاحطلب درون حاکمیت است، که میتواند مایهی همبستگی با طبقهی متوسط و گروههای غیرمذهبی و برون افتاده از حاکمیت باشد. همانطور که مصدق پیوندگاه نیروهای مذهبی و غیرمذهبی، ملی چپ و ملی راست بود و حزب توده و دیگران هم میبایست حداقل بهخاطر شهیدانشان در سرکوبهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، نهضت او را بستایند.
ایرانِ امروز همه چیز دارد.
#شاه مستبد دارد (فرقی نمیکند ملقب به آریامهر باشد یا هر چیز دیگر).
#نخستوزیر سابق در حصر دارد (فرقی نمیکند اسمش دکتر مصدق باشد یا مهندس فلانی).
#رئیس_دولت متظاهر به اصلاحطلبی (فرقی نمیکند نامش دکتر
امینی باشد یا دکتر فلانی) اما همدست شاه دارد که دستش به خون جوانان آلوده شود (فرقی نمیکند اول بهمن ۱۳۴۰ باشد یا آخر آبان ۱۳۹۸).
#روزنامهچیهای نوکر و قلمبهمزد دارد که خون از دست و دامن شاه و وزیر بشویند (فرقی نمیکند اسمش
#عباس_مسعودی باشد یا
#محمد_قوچانی) اصلاحطلبان محافظهکار متظاهر به پیروی از نخستوزیر محصور هم دارد که صرفاً سخنگوی طبقهی متوسط بازاری و کارمند باشند، چشمشان را بر بیچارگی طبقات فرودست ببندند و هر چقدر هم بر سرشان بکوبند، باز آرزوی مذاکره با شاه مستبد برای برگزاری انتخابات آزاد داشته باشند (فرقی نمیکند اسمشان جبهه ملی باشد یا هر جبههی دیگر). اما ایران امروز مثل ایران دههی ۴۰ همهرقم سیاستمدار بیتوجه به مردم دارد. تنها چیزی که ایران نسبت به آنزمان کم دارد تا معادله را عوض کند، یک قلم
#بیژن_جزنی و
#پویان است. هر کس در هر مناسبتی به
مردهی بیژن جزنی ناسزا میگوید، این
#فقدان را درست فهمیده است، اما این را هم میداند که باید برای
#شاه_موجود نوکری کند، حتی اگر در ظاهر مدح و ثنای شاه سابق را بگوید.
https://t.center/kkfsf