🚩🚨◻️این جمله، تعبیری از سخنان خامنهای جنایتکار است که در قتل
#جورج_فلوید بر زبان راند؛ [”اینکه پلیس آمریکا (اینجا رژیم
ج.
اسلامی) با خونسردیِ تمام، جورج فلوید (اینجا
#مهرداد_سپهری مشهدی) را با خونسردیِ تمام زانویش را بگذارد روی گردن (با شوکور و اسپری فلفل) یک
#سیاه_پوست و فشار دهد تا او جان بدهد (
#مهرداد_سپهری)، او التماس کند، این هم خونسرد بنشیند و چند پلیس دیگر هم بایستند و تماشا کنند و هیچ اقدامی نکنند، این چیزی نیست که جدیداً به وجود آمده باشد؛ این
#طبیعت_آمریکا (
#طبیعت_ج_اسلامی) است.”]
اما بازخورد قتلهایی توسط مردم که بهوفور در جامعه ایران و توسط عناصر سرکوبگر رژیم رخ میدهد، در جامعه به آگاهی اجتماعی آنان برمیگردد که یکی از فرآوردههای هستی اجتماعی آدمیان آن جامعه شمرده میشود، در واقع، “این آگاهی آدمیان نیست که هستی آنان را می سازد، بل که هستی اجتماعی آدمیان است که آگاهی آنها را برمیسازد.”
و آگاهی روزانهی طبقات اجتماعی، آگاهی برساختهی طبقهی فرادست است و اندیشههای فرادستان، همواره اندیشههای چیره بر هر زمانهای است. آگاهیای که از هستی رژیم
ج.
اسلامی سر برمیکشد، چیزی فراتر از دادههای خلخالی، لاجوردی، گیلانی و رئیسی و نیری و خامنهای نخواهد بود!!
تا هنگامی که آگاهی جامعه از آگاهی فرادستان پیروی کند، چیزی “در خود” خواهد بود که نمیتواند کلیت جامعهی خود و مناسبات اجتماعی آن را دریافته و از خواری و فرودستی خود آگاه شود؛ اما برای رهایی، جامعه و در رأس آن طبقهی کارگر باید به خودآگاهی راستین برسد، “برای خود” بشود. این جاست که آگاهی با آزادی همسنگ میشود.
🚨◻️و
#آزادی ضرورتی است که به اختیار انتخاب میشود.
جامعه ایران به
#درک این اختیار دست مییابد،
#مهرداد_همان_ایران_ما_بود#ن_برینhttps://t.center/kkfsf