#ادامه از بالا👆👆♦️💢امروز که
#پوتین به قصد گوشمالی رهبران ناتو (که سودای یک اروپای مقتدر را دارند و بویژه آلمانیها که عقدههای تحقیر در صلح ورسای، اختگی نظامی بعد از جنگ دوم جهانی و دوپارگی آلمان توسط ارتش
شوروی را هنوز از سر نگذرانده و نئونازیهای اوکراین را ابزار تحریک روسیه کردهاند) در اوکراین دست به اشغال نظامی زده، فراتر از برنامهی خود برای حفظ دامنهی نفوذ سیاسی ـ اقتصادی در کشورهای بلوک شرق سابق، دستاوردی ندارد جز تثبیت اقتدارگرایی و سرکوب دموکراسی حداقلی، چیزی که طبیعی است به مذاق مذهبی ذوبِ در پوتین و چپ عشق استالین خوش آید.
اما چپ در کل حتی اگر خود را دارای دِین یا علاقهی تاریخی به روسها بداند، به خطا رفته است؛ اعم از اینکه روسیهی تزاری را بابت صدور اندیشههای نو در دوران مشروطه به ایران بستاید یا
#شوروی را بابت حمایت از جنبشها و احزاب مارکسیستی قبلهی خود بپندارد. آن روسیهی تزاری در قیاس با اروپا دژ ارتجاع بود و اگر همچون
#عثمانی بهعنوان همسایهی نیمهاروپایی ایران دروازهی ورود اندیشههای نو همچون آموزش مدرن و سوسیالدموکراسی شد، نه فضیلت بزرگ تاریخی آندو که مناسبت جغرافیایی بود و بس.
💢 آنچه در روسیه حاکم بود (و هست)، نه سوسیالیسم (و امروز لیبرالیسم) که بدیل آن در تعبیر «یا سوسیالیسم یا بربریت» رزا لوکزامبورگ است. کما اینکه صاحبان اندیشههای ارتجاعی در ایران، از تجدید قوای روسیه تا حد جنگافروزی به وجد آمدهاند. اما این هم طبیعی است، چراکه طرفداران رژیم ج.ا. و استالینیستهای (
#تودهایسم) کهنهکار درکی از عدالت ندارند، مگر تقویت اقتدار دولت، همچنان که دفاعشان از جامعه معنایی جز سرکوب آزادی فردی ندارد.
و در مقیاسی کلانتر، اینان چیزی نیستند جز حلقهی
#غربستیزان (حتی نه ضدامپریالیسم رهائیبخش) که در واقع بر طبل ضدیت با مدرنیته میکوبند؛ چیزی که نفی تمام دستاوردهای
روشنگری، خردگرایی، انسانباوری و... است. بدینمعنا در واقع عدالتخواهان مذهبی «ولایتخواهان»اند،
چنانکه بلشویسم چیزی جز #دیکتاتوری_تکحزبی نبود و به رهبران اقتدارگرا انجامید.💢 اگر با تعریف
#والرشتاین در مقالهی «محافظهکاری، لیبرالیسم و سوسیالیسم» (که در عین بارقههای درخشان، خالی از اشکال نیست؛ و التقاط آنارشیسم با سوسیالیسم) که لیبرالیسم را همان مدرنیته میداند (ولی باید گفت هر سه ایدهی مدرن لیبرالیسم، سوسیالیسم و آنارشیسم حاملان مدرنیتهاند که نخست
لیبرالیسم در انقلاب فرانسه رخ نمود و سپس به آنارشیسم پدیدار گردید و سرانجام سوسیالیسم در مقام نقد خطاهای انقلاب فرانسه و کانتیانیسم تکوین یافتند)، همدل باشیم، خواهیم دید که بخشی از چپ که لیبرالیسم و دموکراسی را تحقیر و حتی آنارشیسم و یا چپ غیراستالینی را تکفیر میکند، نه تنها با ایدهی مدرن سوسیالیسم نسبتی ندارد، که با
روحیهی نقادانهی انقلابی مارکس که خود بالیدهی فلسفهی هگل و انقلاب فرانسه بود، نمیخواند.
آن ایدئولوژی که بلشویسم، استالین و مائو را برمیکشید و اکنون #خامنهای، #پوتین و #شی_جین_پینگ را میستاید، «#ارتجاع»
در معنای واقعی است: «
بازگشت»
به ماقبل مارکس، هگل، کانت و حتی یونان.
ریشههای «
استبداد آسیایی» را خیلی پیش از ویتفوگل، وبر، مارکس و حتی مونتسکیو، هومر روایت و #ارسطو تبیین کرده بود.
#لینک:
https://t.me/kkfsf/23450به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf