🚩🚨👊 #سپاه_قزاقها یا ایران شهروندان؟
#بخش_اول
نخستین روز جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» با این صحنهی تاریخی پدیدار شد تا آغاز حرکت بیبازگشت دورانی را اعلام نماید که بر تارک تاریخ ایران و جهان ثبت گردد.
اکنون نزدیک به یکسال از آن پر التهاب سپری میشود و انقلاب انقطاع در تداوم را سر فروخفتن نیست. اینک وضعیت ما بسیار خطیر است. دولت رسمی هیچ قدرت اجرایی ندارد، حکومت با سرعت تمام به سوی سلطه کامل سپاهیان
قزاق بر کشور در حرکت است.
آلترناتیو بحران جانشینی جنگ جناح/باندهای در قدرت برای دوران پساخامنهای را تشدید هم خواهد کرد. فرایند بحران فزاینده؛ هستهی سخت قدرت را در تکاپوی هر چه بیشتر واژگون کردن وضعیت غیرقابل کنترل را نه از روی حماقت بلکه از روی شرارت را هرچه بیش دامن میزند.
تمام کوشش آنان بر این قرار دارد که جامعه را در تبو تاب خشم اجتماعی، اما در فقدان خودسازمانیافتگی، زیر سایه یک بینظمی گسترده، با تورم افسارگسیخته و خفگیآور و اوضاع آشفته، با سردار سپهی از سنخ
قزاق مواجه کنند. برایشان هیچ فرقی ندارد که تن سردار سپه جدید، با یونیفرم نظامی آراسته شود یا کت و شلوار باشد. خامنهای بهواسطهی عدم مشروعیت مرجعی درون فرقهی روحانیت از همان نخستین جلوسش بر کرسی رهبری، نظامی کردن امور را آغاز کرده و ما اکنون در دوران عطف آن قرار داریم. او هرگز اعتماد نفس لازم را برای اتکا به قدرت حوزهی علمیه نداشت؛ خود نیز گفته بود: «واقعاً باید خون گریست بر جامعهی اسلامی که حتّی احتمال [رهبری] کسی مثل بنده در آن مطرح بشود.» برای همین از همان لحظه
سپاه را نقطه اتکای خویش قرار داد و بیت خود را دولتی در برابر دولت رسمی سازمان داد. برای همین او تعمدا روحانیت را در مسند قدرت تضعیف، مراجع رقیب و روحانیون متنفذ را حصر و حذف یا محدود کرد، (منتظری و صانعی و هاشمی و... در این راستا بود.)
هیچ اهمیتی ندارد که خامنهای تا چندسال دیگر میزید، مساله این است ما با انبوه سردارقزاقهای فربه، مسلح به رسانه، اسلحه و پول نفت و متکی بر دژ ارتجاع شرق سرمایه (بیشتر روسیه و سپس چین) مواجهایم که سوداهایی خطرناکی در دوران پساخامنهای در سر دارند.
سردارقزاقان چکمهپوش خود را با ترجمه شعار "رضاشاه روحت شاد" تداعی میکنند. شعاری که به صراحت در نیویورک هم شنیده شد که؛ «در دموکراسیبازی خیری نیست»؛ سردار سپهای آید.
برونداد این شعار برای سرداران حائز اهمیت است، از رضاشاه که دیگر نیست و نوهاش هم سر در گریبان و چشم ملتسمانه بر قدرتهای سرمایهی غربی و اسرائیل، در دوردست
ها اشتغال به بارفیکس دارد و با پدر بزرگ که سهل است، حتی با پدرش نیز متفاوت است و برای همین دست به دامن
سپاه مسلح به قدرت و پول و رسانه و اسلحه بهمثابه «ارتش ملی» شد. بنابراین؛ سخن از برونداد یک شعار است.
پیشتر اما گفته بودیم که؛ «به افسردگی هرگز راه نمیدهیم»، همهی واقعیت قدرت نظامیان سرکوبگر نیست. همین یکسال مقاومت با دستهای خالی اما به هم پیوستهی شهروندان، زنان سرتا پا خشم در برابر نظام سرکوب، قدرت کارگران معترض بر برعلیه سرمایه و کارفرمایان، دانشجویان و دانشآموزان رزمنده درون دانشگاه
ها و مدارس، اقلیتهای قومی و اجتماعی، حقآبهخواهان و هنرمندان و نویسندگان ... تمامقد برهم زنندهی این بازی خطرناک و توطئهگرانه هستند. تکیه بر گفتمان ایران شهروندمدار، نفی نظامیگری در سیاست، تاکید بر عاملیت مردم و جامعه مدنی، مرزبندی با ارتجاع گذشته و نگاه به آینده، پادزهر زهر شیاطین نشسته بر خوان رانت نفت است که خواب پاکستانیزه کردن ایرانی را می بینند که بیش از صدسال پیش، نخستین پارلمان در خاورمیانه را به چشمش دید.
ادامه در⇩ ⇩ ⇩♦️