🚩🛢⚙️✊گزارشها و گزارههایی از #اعتصاب_سراسری کارگریگزارههای اجتماعی-تاریخی
همبستگی اجتماعی کارگران تا حد زیادی در پیوند با مناسبات خانوادگی و قومی است که با تشکل صندوقهای خانگی و تعاونیها مانع از تضعیف اقتصادی و تسلیم خانوادههای درگیر اعتصاب یا بازداشت میشوند. به همین دلیل، تعبیر
اسماعیل بخشی در نشستی پس از خلع ید، مبنی بر اینکه «هفتتپه، تنها یک بنگاه اقتصادی نیست، بلکه هفتتپه یک شهر است که کارگران آن با تمام اجزا و ارکان شهر از مزارع کشت گرفته تا خطوط تولید، زندگی کردهاند»، گواه همبستگی اجتماعی خانوادههای کارگران و حتی مهندسان یک واحد تولیدی است.
اما برخلاف مراکز صنعت نفت و دیگر صنایع خوزستان که با محیط خانوادگی و قومی در پیوند بودهاند، محیط عسلویه و مراکز مشابه تجمع کارگران مرد صنایع نفت بوشهر که از ابتدا عاری از خانواده و زندگی بودهاند (امری که باعث شده استان بوشهر بالاترین «نسبت جنسی» را در آمارهای جمعیتی کشور را داشته باشد)، تا آنجا که تنها پیوندهای موجود، یعنی پیوندهای فامیلی مردانی که از یک شهر و یک قوم هستند، بهعنوان ابزار انشقاق میان لشکر بیگاران و بیکاران توسط کارفرما استفاده میشود تا بهمحض بروز یک اعتراض، آنان را به شهرشان بفرستد و کامیونی پر از کارگران بیکار از شهری دیگر را جایگزین کند.
با این همه، وضع ناهنجار استثمار نیروی کار در عسلویه و بسط اعتراضات به دیگر محیطهای کار صنعت نفت سراسر کشور که پیوندهای اجتماعی ریشهدارتری را دارا هستند و نیز اعلام همبستگی کارگران دیگر واحدهای تولیدی با کمپین کارگران پروژهای، موجب افزایش آگاهی جمعی، روحیهی جمعی و همبستگی اجتماعی آنان شده است.
اتفاقی که یادآور همبستگی مردم سراسر ایران با کارگران اعتصابی نفت در پاییز و زمستان ۱۳۵۷ است؛ اعتصابی که تولید و صادرات نفت ایران را فلج کرد و هرچند مردم ناگزیر از تحمل صنفهای طولانی سوخت در زمستان سرد آن سال شدند، اما با کارگران اعتصابی و اعتصابی که چشمهای جهانیان را به حوادث ایران خیره کرد، همدلی کردند.
به یاد آوریم که اولین اعترضات کارگری ایران هم از صنعت نفت، شهر آبادان و زیر فشار امنیتی و اقتصادی «شرکت نفت انگلیس» آغاز شد؛ سال ۱۳۱۰ و همزمان با اخبار تمدید قرارداد نفتی دارسی با ایران که نخستین سندیکای کارگری نفت با رهبری یوسف افتخاری در آبان اعلام اعتصاب کرد و دولت پهلوی در ایران و نیز مقامات انگلیس را به حیرت فرو برد تا جایی که به سرکوب شدید رهبران اعتصاب - که از مدتها قبل از بازداشت گروه روشنفکران چپ موسوم به «۵۳ نفر»، تا سقوط دولت رضاشاه در زندان به سر بردند - پرداختند.
کارگری که از تودهی گدایانِ وعدهی عدالتِ حکومتِ ولایت فقیه کنده میشود و برخلاف فریبخوردگان ایدئولوژی مذهبی حاکمیت، با دیدن واقعیت عریان اقتصادی، همچون «فرد» آگاه از منافع خود روی پای خویش میایستد؛ کارگری که با درک به منافع مشترک به «جمع» همکاران واحد تولید میپیوندد و همطبقههایاش در دیگر واحدهای تولیدی را به این اعتصاب سراسری فرامیخواند؛
کارگری که نه چشم به #سندیکا و #احزاب_چپ دارد و نه به #دولت و #حکومت؛ کارگری که با ضبط فیلم از صورت خود و همکارانش بدون هیچ ترسی از کارفرما و دولت و با نه گفتن به تمام تریبونها و رسانههای داخلی و خارجی، تنها روی شعور و همدلی همطبقهایهای بیرسانهاش در شبکههای اجتماعی حساب میکند؛ و کارگری که بهزودی احترام تودهی مذهبی طرفدار حکومت و ترسان از بیدینی کمونیستها و تودهی طبقهی متوسط نگران از سقوط اقتصادی و شورش اجتماعی ناشی از کمونیستها را برخواهد انگیخت.
شاید طبقهی کارگر ایران از نظر موقعیت تاریخی اعتراض به وضع استثمار و اخراج در مرحلهای باشد که کارگران انگلیسی در ابتدای قرن نوزده تجربه کردند، یعنی ظهور جنبش تخریب ماشینآلات در ۱۸۱۱-۱۸۱۲، موسوم به
«لادیسم»؛ از نظر سرکوب هستههای تشکیلات سندیکایی در وضع مشابه کارگران آلمانی در نیمهی قرن نوزدهم باشند؛ از نظر سلب «حق اعتصاب» به وضعیت سندیکاهای بریتانیا در دوران منع اعتصاب جنگ دوم جهانی شباهت یابند، اما همان تکنولوژی که رشدش موجب بیکاری کارگران ماهر در سراسر جهان شده بود، حال به کارگران ایرانی در هر گوشهی کشورش کمک میکند تا صدایشان را به یکدیگر برسانند؛ همان سرکوب حق تشکلیابی موجب دموکراتیزه شدن مناسبات کارگران خواهد شد؛ و همان منع حق اعتصاب در قانون کار پس از انقلاب، خشم و خروش یکبارهی کارگران را در پی خواهد داشت.
وقتی رژیم دولت مستبد سرمایه اصرار داشته باشد که خلاف جهت حرکت تمام تاریخ به سمت بربریت برود، امر مشترک اجتماعی (سوسیالیسم) در شکافهای این قهر تاریخی روند تندتری تجربه خواهد کرد.
#مبارزهی_طبقاتی
https://t.me/kkfsf/26194
به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf