🔵⚙️💸جنگ نابرابری که #سرمایهی_مولد را برای #انباشت به بحران کشیده است!
تضاد اصلی
سرمایهداری، تضاد درون خود
سرمایه است که مانع دیالکتیک بازسازی برای دگرگونی
سرمایه میباشد.
آنچه که مارکس آنرا؛ “
همانا مانع اصلی سرمایه برای خودگستری، خود سرمایه”
اعلام کرد.
اما آیا
سرمایهداری تا ابد گسترش خواهد یافت یا به سبب رشد نزولی نرخ سود به بیثباتی و بحرانی خواهد انجامید که مارکس موانع فرارفت را بیان کرده بود.
پر واضح است که شیوه تولید
سرمایهداری در شکل تولید صنعتی با استفاده
ی هرچه بیشتر از ماشینآلات و فنآوری (
سرمایه ثابت یا کار مرده) به قیمت کاهش بارآوری "کار زنده" را که از یک سو منبع ایجاد ارزش است، کاهش میدهد، و از سوی دیگر تولید ارزش را بیهنگام و
سرمایهداری را بیثبات میکند.
با پیشرفتهای فنی، تناسب میان
سرمایه ثابت و
سرمایه شناور به سود اولی به هم میریزد، در حالی که بیشترین سود همیشه از بخش دوم ناشی میشود. با پایین آمدن میزان سود، انگیزه تولید افت کرده، و
سرمایه از رشد و تکامل، یعنی عنصر حیاتی خویش فاصله میگیرد.
وضعیتی است كه اقتصاد امروز جهانی با آن روبهروست. یعنی كاهش نرخ سود در بخش صنعتی كه از اواسط دهه
ی ۱۹۷۰ به بعد در کشورهای متروپل كاملاً مشهود است. بویژه با گسترش فنآوریهای جدید رایانهای در بخش گردش، و نیز تشكیل مجموعهای متنوع از سازوكارهای جدید
سرمایهگذاری (اوراق بهادار وابسته به بازپرداخت وامهای مسكن) نشان میدهد كه هدفشان تبدیل سریع
سرمایه
ی مولّد و كالایی به
سرمایه
ی پولی است.
در توالی چنین فرایندی از آغاز سده
ی ۲۱ که با آن مواجه هستیم، بهویژه آنچه را که ماركس درباره
ی پیآمدهای كاهش زمان برگشت
سرمایه میتوان دید، یعنی هنگامی كه زمانِ گردش كاهش مییابد، از زمان برگشت هم كاسته میشود. در نتیجه، جزیی از
سرمایه «آزاد میشود» و «هنگامی كه {این جزء} به صورت پول بازمیگردد، در این حالت بهعنوان
سرمایه
ی پولی باقی خواهد ماند و دیگر بهعنوان جزیی از
سرمایه
ی پرداختشده برای فرآیند تولید عمل نخواهد كرد». به این ترتیب؛ بخشی از این
سرمایه بهعنوان
سرمایه
ی پولی «تهنشین» و «به این عنوان، وارد بازار پولی میشود و جزء اضافهای از
سرمایهای را تشكیل میدهد كه در آنجا عمل میكند.»
نتیجه
ی این فرآیند،
فراوانی سرمایهی پولی میباشد. هنگامی كه زمانِ برگشتِ
سرمایه كاهش مییابد، كارآییهای ایجادشده توسط
سرمایهداری، به اشباع
سرمایه
ی پولی میانجامد. اگرچه
سرمایه
ی پولی، باید بازسرمایهگذاری شود تا دورپیمایی
سرمایه ادامه یابد، در دورانی مانند اکنون ـ كه ویژگی آن نرخ سود اندك در بخش صنعتی است ـ شاید برای
سرمایهداری سودآور نباشد كه به نحو مولّدی، بازسرمایهگذاری كند. زیرا که جزیی از
سرمایه
ی پولی كه بر اثر پساندازهای ایجادشده، درنتیجه
ی كاهش زمان برگشت «تهنشین شده»، (به گفته
ی ماركس) «
برای فرآیند سراسری بازتولید اجتماعی زائد» میشود و به
سرمایهگذاریهای سوداگرانه راه مییابد. این فرآیند تا حدی، رشد عظیم بخش مالی را در سه دهه
ی گذشته ثبت کرده است. چنانچه سی سالِ پیش، ۱۰% سود شركتها در ایالات متحد ناشی از
سرمایهگذاریهای مالی بود، امروزه این رقم به بیش از ۳۵% رسیده است.
در حالیکه بخشهای غیرمولد
سرمایه، بارآوری
سرمایه را در پیچ و خمهای سود با معضلات متعدد درگیر کرده و بدینطریق فعالیتهای اقتصادی نامولد با ایجاد جذابیت کاذب در رسیدن به سود پرشتاب، موجب فرار
سرمایه و انگیزه از بخش تولید شده است. رفع جذابیت
سرمایه
ی مالی از بازارهای نامولد، دشوارترین اقدام
سرمایه
ی صنعتی و تولیدی در جذب ارزش اضافی از نیروی زنده
ی کار کارگر برای حمایت از تولید
سرمایهدارانه میباشد.
#لینک:https://t.me/kkfsf/22693https://t.center/kkfsf