🚩🚨 نقد نظریهی سرمایهداری شناختی▫️ سرمایهداری شناختی یا شناخت در سرمایهداری📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای #آنتونی_نگری
🖌نوشتهی:
#هیسانگ_جئونترجمهی: حسن مرتضوی
۱۲ ژوئن ۲۰۲۱
🔸هیچ کس انکار نمیکند که مقیاس و گسترهی توسعهی فناورانهی ۶۰ سال گذشته بیسابقه بوده است. این تحول شامل توسعهی سریع فناوریهای میکروالکترونیک و اشاعهی گستردهی فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی بوده است. فناورهای زیستانرژی، نانوانرژی و انرژیهای جایگزین در حکم تازهترین یافتهها ظهور میکنند. نه فقط همهی اینها زندگی روزمرهی مردم عادی را تغییر داده است بلکه اقتصاد، بهویژه ساختار صنعتیاش، نیز شکل تازهای یافته است. بارآوری برای محصولات موجود رشد چشمگیری داشته و سرعت ایجاد محصولات جدید شتاب گرفته است. اقتصاد و دانش و/یا فناوری بیشتر از هر زمانی در گذشته در هم ادغام شدهاند. همهی این تحولات نیاز به بازبررسی نقش دانش، بهویژه علم و فناوری، و جایگاه آن درون
سرمایه
داری معاصر را ایجاد کرده است. نظریههای بسیاری مطرح شدهاند تا به این روند از چشماندازهای متفاوت با تأکیدها و معانی نهفتهی گوناگون توجه کنند.
🔸 سرمایه
داری شناختی یکی از چنین نظریههایی است که تغییرات اخیر را بیانگر دگرگونی بنیادیای میداند که
سرمایه
داری دستخوش آن است. مدافعان این نظریه استدلال میکنند که
سرمایه
داری در حال گذار به مرحلهی جدیدی است، ولو اینکه این تغییرات متضمن ظهور شیوهی جدیدی از تولید نباشد. بنا به نظر پولره، هدف نظریهی
سرمایه
داری شناختی این است که به «نقش دانش در فهم تحول و دگرگونی
سرمایه
داری معاصر توجه کند.» مرحلهی جدید
سرمایه
داری ــ
سرمایه
داری شناختی ــ با تصاحب جنبهی
شناختی کار توسط کارگران و تغییرشکل رابطهی قدرت میان
سرمایه و کار که بیشتر مطلوب کار است، مشخص میشود. اظهار میشود که کار
شناختی، که بهمثابه کاری تعریف میشود که دانش، همکاری و ارتباط تولید میکند، به شکل هژمونیک کار بدل میشود. ادامهی استدلال این است که تعیین ارزش کالاها با زمان کار اجتماعاً لازم قابلتردید میشود، یا اینکه نظریهی ارزش مارکس دستخوش بحران موضوعیت در
سرمایه
داری شناختی میشود، زیرا کار
شناختی که دانش تولید میکند، نمیتواند با زمان کار اندازهگیری شود. به نظر میرسد که
سرمایه بیش از پیش خصلت انگلی مییابد و هیچ نقش معناداری در فرایند تولید ایفا نمیکند، اما محصولات مازادی را که کار خلق میکند از طریق حقوق مالکیت معنوی تصاحب میکند. از اینرو، استدلال میشود که سود به مثابه یک مقولهی اقتصادی بیش از پیش شبیه رانت میشود.
🔸 اهمیت نظریهی
سرمایه
داری شناختی در این واقعیت نهفته است که یکی از معدود، اما نه فقط، شرحهای چپگرایانهی
سرمایه
داری معاصر از دیدگاه دانش و/یا فناوری است. این شرح در تقابل با رشد پررونق نظریههای اقتصادی دانشبنیاد است که بر اقتصاد خرد متکی است و از حمایت دولتهای کشورهای پیشرفته و سازمانهای بینالمللی مانند بانک جهانی و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) برخوردار است. علاوهبراین، اگرچه اقتصاد سیاسی مارکسیستی فعالانه با
سرمایه
داری معاصر درگیر است، کانون توجه آن نئولیبرالیسم، جهانیسازی و مالیسازی است. بسط و پالودهکردن شرحهای مارکسی از اقتصاد دانشبنیاد برای پرکردن این خلاء نظری که
سرمایه
داری شناختی آشکارا در آن نقش دارد، نیازی است روشن.
🔸 نقد ما از نظریهی
سرمایه
داری شناختی معطوف به این خواهد بود که نشان دهیم تفسیر نظریهپردازانش از نظریهی ارزش ایراد دارد و دانش واقعاً نقش مهم و اساسی در تعیین ارزش کالاها دارد. به این طریق میتوان از خواست نظریهای جدید صرفنظر کرد زیرا نظریهی قدیمی به اندازهی کافی قوی است. دانش و نیز نظریهی ارزش برخلاف ادعای نظریهی
سرمایه
داری شناختی، بخشی اساسی از
سرمایه
داری است. براساس این دیدگاه، آنچه نیاز داریم نظریهای از دانش (یا شناخت) در
سرمایه
داری است، نه نظریهای از مرحلهی جدید (
شناختی)
سرمایه
داری. به این اعتبار، نقد ما از نظریهی
سرمایه
داری شناختی بخشی از ابتکار عملی گستردهتر برای نظریهپردازی دربارهی اقتصاد دانشبنیاد از دیدگاه مارکسی است که در آن دانش به طور دستگاهمندی در نظریهی ارزش در سطوح مختلف انتزاع گنجانده و از نقش آن در تعیین ارزش کالاها آغاز شود...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2j2#نقد_نگری #هیسانگ_جئون #حسن_مرتضوی#نظریهی_ارزش #سرمایهداری_شناختی #پساساختارگرایی@naghdhttps://t.center/kkfsf