🚩🚨 چهار سطح انتزاعِ مفهوم سرمایه نزد مارکس
💢 یا آیا میتوانیم گروندریسه را پیشرفتهترین روایت نظریهی مارکس دربارهی سرمایه بدانیم؟
۲۳ آوریل ۲۰۲۳
🖌 نوشتهی: روبرتو فینچی
ترجمهی: حسن مرتضوی🔸 مارکس مطالعات اقتصادیاش را در پاریس در 1844 آغاز کرد. اما تازه در اواخر دههی 1850 نخستین پیشنویس یکپارچهی نظریهاش را دربارهی سرمایه نوشت: دستنوشتههای 1858-1857 (که عموماً به نام گروندریسه معروف است)... مارکس در این دستنوشتهها به تدریج ساختار کل «سرمایه» را تعریف کرد؛ بنابراین دستنوشتههای یادشده نقطهعطفی به شمار میآیند و بر موضوعیتشان باید تأکید کرد. با این همه، این فرایند با گروندریسه پایان نیافت: بخشهای مرتبط نظریه هم در دستنوشتههای 1863-1861 (به ویژه با ارجاع به مفاهیم ارزشهای بازار و قیمتهای تولید)،و هم در دستنوشتههای 1865-1863 که ما در آن یگانه شرح گستردهی اعتبار و سرمایهی مجازی را در اختیار داریم، تغییر کرد و بهبود یافت. علاوه بر این، تمایز واژگانی و مفهومی مناسبی میان ارزش، ارزش مصرفی و شکل ارزش بهعنوان بخشی از نظریهی «کالا» («شکل سلولی اقتصادی») فقط در ویراست دوم آلمانی مجلد اول سرمایه (در 1873-1872، ولو اینکه بالقوه از زمان دستنوشتههای 1858-1857 در نظر گرفته میشد) ساخته و بافته شد.
🔸 با این همه، بهرغم تلاشهای مارکس، کل نظریهاش، به ویژههای پارههای مرتبط با مجلدهای دوم و سوم، موضوعی نیمهتمام باقی ماند. متنشناسها نشان دادهاند که ویراستاری انگلس در بهترین حالت تلاشی خوب برای به پایان رساندن پیشنویسهای مارکس بود، پیشنویسهایی که به نظر مولف مطلقاً نمیتوانست منتشر شود چرا که لازم بود پرورانده شوند. به مدد ویراست انتقادی جدید میدانیم که نظریهی مارکس دربارهی سرمایه را فقط هنگامی میتوان بفهمیم که این انبوه مطالب ناتمام را بهعنوان یک کل در نظر بگیریم و بهطور خاص به مرحلههای متفاوت تکوین و بسط آن دقت کنیم.
🔸 برخی از پژوهشگران در مجادلات سنتی خاطرنشان کردهاند که گروندریسه باید جایگاه برجستهای در تفسیر اندیشهی مارکس داشته باشد، زیرا او در آن برخی نکات نظری را که بعدها کنار گذاشت مطرح کرد. در آلمان بهاصطلاح جریان خوانش جدید (neue Lektüre) و بهویژه مولفانی مانند بکهاوس و رایشلت ادعا کردند که میتوان شرح دیالکتیکی مناسب از مقولات را فقط در آن متن یافت، چرا که انسجام منطقی در نوشتههای بعدی سست شد. به دلایلی دیگر و با اهدافی دیگر، دیدگاه «کارگرگرایی» در این نظر سهیم است که گروندریسه بهویژه با توجه به مبارزهی طبقاتی و سوژههای آنتاگونیست مطالب «بیشتری» از سرمایه دارد.
🔸 من در این مقاله میکوشم نشان دهم که مارکس چگونه به نحو موفقیتآمیزی نظریهی خود را پس از گروندریسه بهبود بخشید تا دقیقاً بر برخی مشکلاتی که ناشی از بسط دیالکتیکی ناکافی مقولات در دستنوشتههای 1858-1857 بود چیره شود. این مقاله اساساً به مجادلات آلمانی میپردازد (مجادلاتی که من به رغم برخی مخالفتها با آن همدلی دارم)، اما فکر میکنم که به دلایل ضمنی، مواضع کارگرگرایی نیز باید بررسی شوند (مواضعی که به نظر من در ارتباط با برخی تعریفهای پایهای خطا هستند)...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3t5#گروندریسه #حسن_مرتضوی #روبرتو_فینچی
#روش_مارکس #سرمایه @naghdبه ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf