🚩🚨 شوراهای کارخانه و مجامع
کارگریِ خودگردان
🔹 ایتالیا، دههی ١٩٧٠: «پائیز داغ»
🔹 نوشتهی: پاتریک کانینگهام
ترجمهی: سهراب نیکزاد
١٣ ژانویه ٢٠١٩
📝 توضیح «نقد»: در پیوندی پویا با مبارزهی طبقاتی و جنبش
کارگری، که با مبارزات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز ریشهها و نمودهایش بیش از پیش آشکار میشوند، و در ارتباط با هدفها، برنامهها و نیز معضلات امر راهبری آزادانه و آگاهانهی تولید و بازتولید اجتماعی، انتشار سلسله نوشتارهایی را دربارهی مبانی نظری و تجربههای تاریخی جنبش شورایی و کنترل
کارگری آغاز کردیم. این نوشتارها، اینک با گزارشها و واکاویهایی پیرامون تجربههای تاریحی جنبش
کارگری و شورایی در نقاط گوناگون جهان ادامه خواهند یافت. وجه برجستهی این واکاویها، نه تنها پیروزیها و ناکامیهای مقطعی در چارچوب یک جنبش خاص و در محدودهی یک بنگاه یا شاخهی تولیدی ویژه، بلکه کنش و واکنش آن با جنبشها و رویدادهای سیاسی و اجتماعی، پیدایش و پویش آنها در متن شرایط اجتماعی و تاریخی معین و نیز رابطهی آنها با شیوههای سازمانیابی و سازمانهای سیاسی نوپا یا پیشاپیش موجود است. اشارههای بسیار – و اجتناب ناپذیر – به نامهای خاص در این نوشتهها، اعم از افراد، گروهها یا رویدادهای مربوط به دورهای خاص و مکانی معین، مانع از انتقال رشته و شیرازهی بنیادین این تجربهها و رهآوردهای نظری و سیاسی آنها نیست.
🔸 این فصل با مبنا قرار دادن دو مدل رقیب ــ یکی شوراهای کارخانهای و دیگری مجامع
کارگری خودگردان ــ به بررسی و واکاوی رشد و گسترشِ تاریخیِ شوراهای
کارگری در نظام کارخانهای ایتالیا در خلال «١٩٦٨ طولانی» میپردازد. بعد از موج اعتصابهای خودانگیختهی «پاییز داغِ» ١٩٦٩، درحالی که سه کنفدراسیون اتحادیهای ایتالیا ... در تلاش بودند تا قدرت نمایندگیشان را بازیابی کنند، جنبش
کارگری خودگردان درپیِ ازمیان بردنِ موقعیتِ مسلط اتحادیههای
کارگری موجود بود. کشمکشها در چانهزنی بر سرِ دستمزد معمولاً نظام کارخانهای و تقسیم کار سرمایهدارانه را بیثبات میکرد و ازاینرو شرایط را برای اعمالِ قدرتِ متعارض کارگران در کارخانهها فراهم میکرد. شوراهای کارخانهای مواضع سیاسیای را گرد هم آورده بودند که اغلب اساساً با یکدیگر متفاوت بودند اما یک هدف مشترک نهایی داشتند: استقرار دوبارهی هژمونی اتحادیهها همچون شکل سازمانی یگانه و یکپارچهای که کماکان بیانکنندهی ارادهی دستکم بخشی از بدنهی اصلی
کارگری است.
🔸 مجامع
کارگریِ خودگردان در تلاش برای ترویج ایدههای
خودگردانی کارگری و امتناع از کار، بهعنوان ابزارهای اساسی سازماندهی کارگران در مبارزات کارخانهها، هم با اتحادیههای موجود و هم با شوراهای کارخانهای مخالف بودند. این فصل درپایان نتیجهگیری میکند که هر دو مدل ناتوانتر از آن بودند که سلطهی اتحادیهها را براندازند یا مانع شکست تاریخی جنبش کارگران کارخانهای ایتالیا بعد از ناکامی در اعتصاب فیات در ١٩٨٠ شوند که نقطهی پایانی بود بر «١٩٦٨ طولانیِ» ایتالیا، و همزمان بود با ظهور جهانی پسافوردیسم و نولیبرالیسم...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-GA#پاتریک_کانینگهام #سهراب_نیکزاد#جنبش_کارگری #خودگردانی_کارگری #سوسیالیسم #شورا 👇🏽🖋@naghd_comhttps://t.center/kkfsf