📈📊 #مفهوم رکود-
تورمی و تاثیر آن بر اقتصاد♦️عارضهی رکود-
تورمی در نظام سرمایهداری مفهومی است که طوفانی از خبرهای ناگوار اقتصادی را به همراه دارد: میزان بالای بیکاری، رشد اقتصادی کند و تورم بالا. رویداد رکود-تورم را بهطور مشخص در مناسبات اقتصادی سرمایهی متروپل بدون هیج ابهامی بهتر میتوان مطالعه نمود. بهطور نمونه میتوان آنرا در زمان اُفت طولانی مدت اقتصاد آمریکا که در دههی ۱۹۷۰ شکل گرفت مشاهده کرد، زمانیکه آمریکا با تورمی شدید و اقتصادی با کاهش نزولی نرخ سود مواجه شده بود تجربه کرد. شرایطی که تا پیش از آن از نظر اقتصاددانان ظاهراً غیرممکن میآمد.
مفهوم رکود-تورم اقتصادی (Stagflation: Rezession und Inflation im Zusammenhang) حاصل ترکیب دو کلمهی stagnant/stagniert به معنای راکد و inflation به معنای تورم است. وقتی اقتصاد راکد باشد، یعنی تولید ناخالص داخلی (GDP) (مقیاس استاندارد مجموع خروجی اقتصادی یک کشور) یا رشدی بسیار آهسته دارد یا روند کاهشی است. نتیجهی طبیعی اینگونه رکود اقتصادی، فروکاهی تولید صنعتی و افزایش بیکاری است. بنگاههای اقتصادی و شرکتها بهمنظور صرفهجویی در هزینهها به تعدیل نیروی کار میپردازند که این کار باعث کاهش قدرت خرید مصرفکنندگان و در نتیجه خرج شدن پول کمتر از سوی مصرفکننده و حتی رشد اقتصادی کندتر میشود.
کاهش رشد اقتصادی بخش طبیعی چرخهی اقتصاد سرمایه را در برمیگیرد. وقتی اتفاقات خلاف انتظار باشد، مبادلهی میان تولید و توزیع نیاز به ایجاد ثبات دارد که معمولا در یک رکود موقتی به وقوع میپیوندند. تفاوت میان رکود و رکود-تورمی در این است که دورهی طولانیمدت کاهش چرخهی بازتولید، انباشت و در نتیجه رشد اقتصادی در شرایط بالا بودن نرخ تورم چند برابر میشود. تورم افزایش مستمر قیمت کالاها و خدمات به نسبت هزینهی تولید برای مصرفکنندهی کالا است، که میتوان آنرا کاهش مستمر قدرت خرید پول نیز توصیف کرد. در یک سال طبیعی، تورم ممکن است ۲ یا ۳ درصد تغییر کند. اگر نرخ تورم از ۵ یا حتی ۱۰ درصد بگذرد، شرایط اقتصادی دشوار و با بحران روبرو خواهد شد.
♦️به همین علت رکود-تورمی برای سرمایه بسیار مهلک است. پروسهای را فرض کنید که بر اساس آن اقتصاد با رکود مواجه است و تورم هم سیر صعودی دارد. با وجود روند نرخ بالای بیکاری، مصرفکنندگان پول کمتری خرج میکنند. با افزایش تورم، درآمد پولی (کاهش ارزشی دستمزد واقعی) در اختیار مصرفکننده روز به روز کمارزشتر میشود. اگر شما مزد (درآمد) ثابت داشته باشید، تورم باعث فرسایش ارزش دستمزد یا همان درآمد ماهانهی شما میشود و اگر اقدام به پسانداز پول کرده باشید، تورم باعث از بین رفتن ارزش آن خواهد شد. تورم در یک فضای اقتصادی راکد نقش یک قاتل خونسرد را بازی خواهد کرد.
♦️تا پیش از دههی ۱۹۷۰، اقتصاددانان تصور میکردند، وجود همزمان رکود اقتصادی و نرخ بالای تورم امکانپذیر نیست. بر اساس
#تئوری_کینزی (جان مینارد کینز - John Maynard Keynes)، اقتصاددان انگلیسی، تورم محصول جانبی رشد اقتصادی است. برای پیروان مکتب
کینزی، اقتصاد فقط به معنی عرضه و تقاضا است. وقتی تقاضا بالا باشد، قیمتها بالا میرود. چیزی که
کینزیها متوجه نشدند وجود نیروهای قدرتمند اقتصادی دیگر بود که تورم را در یک مارپیچ صعودی بیاندازند.
#رکود_تورمی در دههی ۱۹۷۰♦️مفهوم رکود-تورمی تا پیش از دههی ۱۹۷۰ چندان شناخته نبود. با پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۳، یک رونق اقتصادی فزایندهای را تجربه کرد. تولید ناخالص سالانهی کشورهای غربی بهطور میانگین سالانه ۵ درصد رشد نشان دادند، اما فروکاهی نرخ سود در برابر افزایش حجم انباشت سرمایه، به فروکاهی نسبی رشد انجامید که از جمله همین باعث افزایش آهسته، اما مدام قیمتها در این دوران شد (تورم).
بنابراین چرا در دههی ۷۰ نظام سرمایهداری آمریکا وارد دورانی بحرانی تلخ شد؟ زیرا مشخص شده سیاستهای پولی بانک مرکزی آمریکا در دوران رونق اقتصادی اواخر دهههای ۵۰ و ۶۰ (بواسطهی رشد نزولی نرخ سود) پایدار نبوده است. اقتصاددانان بانک مرکزی پیرو سرسخت مکتب
کینزی به نظریهای به نام «منحنی فیلیپ» باورمند بودند. منحنی فیلیپ رابطهی میان بیکاری و تورم را رسم میکند. بر اساس دادههای تاریخی، وقتی نرخ بیکاری پایین است، تورم بالا میرود و وقتی نرخ بیکاری بالا باشد، تورم سیر نزولی دارد.
در دههی ۱۹۶۰، بانک مرکزی بر این باور بود که رابطهی معکوس بیکاری و تورم همواره پایدار است. در نتیجه تصمیم گرفت از سیاست پولی خود برای بالا بردن تقاضای محصولات و خدمات و پایین نگهداشتن بیکاری استفاده کند.
به باور اقتصاددانان بالا بردن نرخ تورم، تنها راه برای برقراری تعادل بود.به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf