🚨⚙️🔩ساختبندی طبقات اجتماعی
#ن_برین
#بخش_پایانی__بیست_و_هفتمچون ساختبندی طبقات از دیگاه رایت بر "فرد" استوار میباشد، از اینرو "جایگاه" افراد، در تشخیص اشکال و روشهای خاص پیوند اشخاص به "حقوق مالکیت و قدرت" نقش پررنگی درون مناسبات طبقاتی بازی میکند، که او آنرا در فرایند پیچیدگیهای زمانمند و با عدم قطعیت در نظر میگیرد؛ به این معنی که آینده در قطعیت یافتن جایگاهها نامعلوم است. بنابراین رایت میگوید: از "جایگاههای طبقاتی مردم" نبایستی همان مفهوم "طبقه" را استنباط کرد. (رایت)
نظریهی "حقوق مالکیت
و قدرت" چنین فرض میکند، که با انتشار فزایندهی مالکیت سهام بهشکلی گسترده، مدیران غیرمالک هستند که کنترلِ واقعی چرخهی کار بنگاه را اداره میکنند. به این دلیل که "قدرت" این "مدیران" از موقعیتشان در سلسهمراتب بوروکراتیکِ شرایط کار بوده
و حاصل تملک بر دارایی (سرمایه) نمیباشد،
و منافع
و انگیزههایشان با صاحبان سرمایه تفاوت دارد. به این ترتیب، کنترل آنها بر شرایط کار از بیشینهسازی سود نسبت به انگیزههای سرمایهدار متفاوت بوده
و اهداف دیگری را دنبال میکند؛ اهدافی که احتمالاً با بیشینهسازی سود در تضاد باشند: یعنی حفظ
و رشد شرکتها بهعنوان هدفی غایی. در چنین دیدگاهی، انتظار خواهد رفت که بنگاه اقتصادی خصوصی از درون مهارشود. ازاینرو، دیگر مالکیت خصوصی موضوعیتی نخواهد داشت. بر مبنای این نظریه، سودها بهعنوان سود سهام توزیع شده
و در شکل سهامداری، دیگر انگیزهای برای کارآمدی مدیریتی نمیتواند باشد. این تحلیل، ماهیت واقعیِ توزیع مالکیت حقوقی را پنهان میکند. این درست است که در چنین شرایطی انتشار سهام افزایش یافته، اما تمایز پیشین
و نفوذ مؤثر میان سهامداران (سرمایهداران کنونی) همانطور پابرجا میماند
و تمرکز مالکیت سهام همچنان در سطح بسیار بالایی ابقا میگردد. آنان بهعنوان سرمایهداران (سهامداران) تعیین سیاست میکنند، چه در بیشینهسازی سود
و چه در امر سیاست اجتماعی بهعنوان دولت. کسی شاهد وجود تضادِ منافع درونماندگار میان سرمایهداران (سهامداران بزرگ)
و کنترلکنندگان نخواهد بود
و از چشمانداز اجتماعی، این دو گروه دارای یک هویت مشترک خواهند بود: ثروت خصوصی از قدرت شرکتی خصوصی جداییناپذیر است.
با این بررسی کوتاه ولی نسبتاً همهجانبه از دیدگاه اولنرایت میتوان گفت، روش تبیینی او در شناخت نظام سرمایه، بدون انسجام، گسیخته
و بیسرانجام خواهد ماند. او با مخدوش نمودن حقوق مالکیت
و قدرت که اصلیترین پایهی تعیینکنندگی در تبیین
و تحلیل طبقات را بر آنها استوار ساخته، مالکیت واقعی سلب مالکیتکنندگان بر سلب مالکیتشوندگان، قدرت حکومتکنندگان بر حکومتشوندگان
و مهارت نیروهای کار بهمثابه تنها مالکیت نیروهای زندهی کار در مفهومبندی طبقات اجتماعی، که بر جدایی تاریخی
و بر اساس تقسیم تاریخی کار اجتماعی بنا شده، با عامیت بخشیدن به مفهوم استثمار نیروی کار
و کشیدن کار اضافی بدون پرداخت اجرت بهمثابه ارزش اضافی، ابهامآفرینی نموده است.
رایت، فرد را در جمع افراد به جای طبقه قرار داده و به این ترتیب، در تلفیقی از نظریات مارکس، با غلبهی چارچوب وبری و نوریکاردوئی بر اساس تقدم توزیع بر مناسبات تولیدی که هیچ آلترناتیو ایجابی را غیر از نگرهی پوزیتیویستی برنخواهد تافت، تئوریای را سازمان داده که قادر به تبیین دگرگونی اجتماعی نیست. این که تولید، روح سرمایهداری است
و در فرایند تولید
و نه توزیع است که کنش کژدیسهی سوژه به ابژه انجام میشود
و از همینرو، بیگانگی نیز در تولید ریشه مییابد، حلقهی مفقود تئوری رایت میباشد.
برای تبیین نکات برجستهی شکلگیری طبقات در ساختار اجتماعی، ناگزیر باید از تفصیل
و تحلیل گستردهی نظری همهجانبه دربارهی مبارزهی طبقاتی، مفهوم شیوهی تولید
و روابط تولیدی، اجزاء تولید
و حوزههای مشخص آن
و حتی مفهوم اشکال وضعیت اجتماعی
و بسیاری از مفاهیم
و عوامل اقتصادی ـ اجتماعی در جایگاه روند تولید چشم پوشید
و به نکاتی پرداخت که
ملزومات نظری این مبحث را در توضیح و تبیین موضوع مشخص چگونگی شکلگیری "طبقهی متوسط" در نظام کنونی سرمایهداری روشن میسازد.♦️ما این مهم را در رابطه با ماهیتشناسی «طبقهی متوسط» که نظریههای انحرافی بسیاری مطرح شده، در آینده شروع خواهیم کرد.★
پایان مجموعه نوشتارهایی در رابطه با ساختبندی طبقاتادامه از: #بخش_بیست_و_ششم:
https://t.me/kkfsf/30948
به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf