🚨⚙️🔩ساختبندی طبقات اجتماعی
#ن_برین
#بخش_هیجدهممارکس نه تنها از "ایدهآلیسم بورژوایی" هگلیِ نیچه و "ماتریالیسم بورژوایی" اسمیت و ریکاردو، آرمانشهرباوران و آنارشیسم فراتر میرود، بلکه از تاریخ تئوری به تاریخ مبارزهی طبقاتی گذر کرده و با نظرات توجیهی از اشکال استثمار به صورت توزیع، بازتوزیع و طلبکار و بدهکار، به شیوهی تولیدی که کارگر را به ابژهی صرف دگرگون میسازد، ابراز میدارد که: تنها *"سلطهی سرمایهداری بر کارگران عملاً همانا سلطهی بیجان کار بر کار زنده است".لاتزاراتو سپس در مقام یک کشف، عقبماندگی جنبش کارگری کنونی از شرایط و وضعیت موجود را در برابر قدرت سرمایه در عدم پیبردن به مکانیزم رابطهی طلبکار/بدهکار دانسته و مینویسد: **"در حالیکه جنبش کارگران هنوز بر دینامیسمهای مستقر درون فضای تولیدی تمرکز میکند، قدرت اکنون در یک مقیاس اجتماعی گستردهتر اعمال شده است. از اینرو، عدم تقارن بین سرمایه و اشکال مقاومت را میبینیم". با محوری شدن موضوع و عاملیت موضوع به عنوان بدهکار/طلبکار و قلمروزدایی شدن از پول و تبدیل آن به بدهی، در واقع پول به بدهی و از این طریق به
"آپاراتوسی سیاسی" استحاله مییابد. اگر پیشتر سرتاسر تاریخ جنبش کار در برابر کاپیتالیسم سازمان یافته بود و مقاومت میکرد، اکنون با تغییر و انتقال مبارزه در برابر "بدهی"، اشکال سازماندهی و مبارزه وارد قلمروهای جدیدی به نسبت گذشته خواهد شد، که هنوز ***"کارگران شکلهای مبارزه و مقاومتی را که بهطور خاص متوجه موضوع بدهکاری شده باشند (را) خلق نکردهاند".
میتوان گواه اینگونه تحلیل از بدهی را با استحالهی پول به آپاراتوس سیاسی، در خیزشی که در برابر "بحران بدهی" از آمریکا و تا کانادا شروع گردید و سپس به اروپا نیز سرایت کرد و مشخصاً به جنبش اشغال "لغو بدهی" موصوف گردید، مراد کرد. در واقع، مناسبات اجتماعی در آمریکا براساس قدرت روابط اعتباری از دههی هشتاد سدهی پیش به میزان بسیار بالایی گسترش یافته است، که نمونه آنرا در بدهکاری تمامعیار دانشجویان، فارغالتحصیلان دانشگاهها و خانوادهها به مراکز اعتباری و مالی میتوان مشاهده نمود، اما این به دلایل بسیاری فقط ساختار اقتصادی ـ اجتماعی آمریکا را شامل گردیده و خیزشی هم که از جامعهی آمریکا شروع شد و به
"جنبش اشغال" انجامید، حاصل اعتراض در برابر این شرایط پیش آمده بود. اینجا لازم به تأکید است، که
اکثریت بسیار بالایی از این بدهکاران را میشد در میان طبقهی متوسط شناسایی کرد. اما بنا به تعبیر لاتزاراتو، چپاول مالی از طریق بدهکاری خصوصی که از همان بحران اقتصادی مالی شروع شد و به چپاول مکمل ثروت اجتماعی از طریق بدهی عمومی و خط مشیهای مالیاتی نولیبرال در آمریکا انجامید، چگونه رخ داد؟
لاتزاراتو بدهی را "موتور اقتصادی و سوبژکتیو اقتصاد مدرن روزگار ما" تلقی میکند که در "مقام قلب استراتژیک سیاست نولیبرال درک و برنامهریزی شده است". اینجا دیگر تولید سوبژکتیویته هیچگونه ارجاعی به روبنای ایدئولوژیکی پیدا نمیکند، بلکه خود به مولد واقعیت تبدیل میشود.
علم تازهترین نیروی تولید به جای کارگر قلمداد شده و تولید دیگر مسألهی علم اقتصاد تلقی نمیشود، بلکه این میل است که فرایندهای تکینسازی را برمبنای حالات نوین سوبژکتیویتهسازی به تسخیر در آورده و استثمار میکند. همانگونه که لاتزاراتو میگوید: ***
"کار از شغل درمیگذرد".اما چنین نتیجهگیری ما را به پاسخ این پرسش نخواهد رساند که، سرمایه به عنوان نیروی کار مردهی انباشت شده در روابط و مناسبات بازتولید با تضادهای درونبودش قابل توضیح است. دیالکتیک تضادهای سرمایه که مارکس آنرا با منطق هگلی در تحلیل سرمایه گنجاند، نشان چگونگی فرایند چیرگی سرمایه بر محدودیتهایش و تلاش پرهیمنهی بازگشتاش در قانون عام انباشت عرض اندام میکند و بدهی به مثابه علّی طلب در گذار از کدام سوخت و سوزهایی غیر از تبادل میان کار و سرمایه بازتولید و پدیدار میشود؟
لاتزاراتو معضلات سطحی نظام سرمایه را با تصریح عوامل میانجی بحران با جامعه را صورتبندی میکند، اما به طور بنیادی نسبت
موضوع بحران با محمولش سرمایهْ که با نرخ دائمی کاهش سود مواجه میباشد را برای ما روشن نمیکند، او روشن نمیکند که علتی اینکه نرخ سود کاهش مییابد نه به این علت که کارگر کمتر استثمار میشود، بلکه رازوارگی آن که در تخصص مارکس میباشد، به این سبب است که
در نسبت سرمایهی مورد استفاده اصولا کار کمتری مصرف میشود و این از جمله در فرایند خود به پدیداری بحران بدهی/طلب میانجامد.پینوشت:
*مارکس، سرمایه جلد یکم
**لاتزاراتو، انسان بدهکار، ص.١٠٣
***همانجا، ص.١٠۵
****لاتزاراتو، ساخت انسان بدهکار
ادامه دارد
ادامه از لینک #بخش_هفدهم:https://t.me/kkfsf/30736به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf