🚨⚙️🔩ساختبندی طبقات اجتماعی
#ن_برین
#بخش_بیستماز دیدگاه بوردیو، شکلهای مختلف سرمایه، که از بورژوازی تا پارهطبقهها را دربرمیگیرد، عضویت طبقاتی صاحبان خود را تعریف میکنند، و "توزیع" آنها است که تعیین میکند افراد در روابط قدرتی که میدان قدرت را میسازند، چه موقعیتی دارند. او طبقات را چنین تقسیمبندی میکند؛ *(پارهطبقهها: کارگران زراعی، کارگران ساده، کشاورزان، کارگران ماهر، کارگران نیمهماهر، سرکارگران، استادکارها، کارمندان دفتری، کارمندان
بخش خصوصی، مغازهداران کوچک، کارمندان، تکنسینها، آموزگاران دبستان، کارفرمایان صنعتی، کارفرمایان تجاری بزرگ، مهندسان، مدیران ارشد، دبیران متوسط و مدرسان آموزش عالی، متخصصان حرفهای و...).
وی با تلفیق نظرگاههای مارکس و ماکس وبر، درکی آشفته در باب طبقات اجتماعی میسازد، که حجم و انواع سرمایهها و منش افراد، درون هر طبقه را به یکدیگر مرتبط میسازد و بر مبنای این منش مشترک است که سبکهای زندگی طبقه شکل میگیرد. از نگاه او، حتی مصرف، بازنمایی سبکهای زندگی گوناگون و ذائقههای متفاوت بوده و نهایت اینکه سبکهای زندگی و ذائقههایی که بر مبنای سرمایههای بالا شکل میگیرد، به مصرف کالاهایی میانجامد، که تمایز اجتماعی را ایجاد میکند. از نظر بوردیو، این که ابعاد اقتصادی و فرهنگی در ساختبندی طبقه نقشی اساسی مییابد، با نگرش مارکس مبتنی بر تقسیم تاریخی کار و بر حسب رابطهی تملک و سلطه بر ابزار کار و وسایل تولید به عنوان عامل اقتصادی در لایهبندی طبقات منطبق میباشد و همینطور متناظر با دیدگاه وبر بوده، که هر طبقه را بر مبنای سبکهای زندگی مختلف از یکدیگر متمایز میکند.
بوردیو بر مبنای سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی طبقه را تشریح میکند. این منطق تمایز در مصرف، سبکهای زندگی در کانون توجه بوردیو قرار دارد. اما او نگاه بنیادی مارکس به طبقه را که بر تقسیم تاریخی کار اجتماعی قرار دارد، نمیپذیرد و میگوید: "موقعیت و خط سیر فردی به لحاظ آماری از هم مستقل نیستند؛ و دستیابی به همهی موقعیتهای ورودی برای همهی نقاط شروع، احتمال مساوی ندارند. مقصود این است که همبستگی نیرومندی میان موقعیتهای اجتماعی و طبع و قریحهی عاملانی وجود دارد، که این موقعیتها را اشغال میکنند. یا به بیانی دیگر، خط سیرهایی که آنها را به تصدی این موقعیتها سوق داده و، خط سیر معمول،
بخش جداییناپذیر نظام عوامل تشکیلدهندهی طبقه است".(ص۱۶۳)
درک بوردیو در شناخت از مفهوم طبقه،
شناختی تثبیتگرا از میانجیهایی است که بدون حلقهی رابط مناسبات و تعینهای آن بر حسب رابطهی دیالکتیکی بین کارکردها و بازنمودهای آن حلقههای میانجی، به طور مکانیکی جریان مییابد. از همینرو، او ناگزیر به انشقاق و تقسیم مشاغل و نسبت افراد و همگونی و ناهمگونی میان قریحههایی است که افراد شناور را به سوی موقعیتهایی هدایت نماید، که نسبت به آن مشاغل "ساخته شدهاند". در نگاه او رابطهی میان فرد با شرایط کار، مناسبات تولید و روابط تولیدی، در آنجا که همبستگی میان یک عمل و ربط نهادین درونی دوگانهی واحد دو بنیان اصلی ساختدهندهی مناسبات تاریخی آن یعنی کار و سرمایه است، اساساً هیچ نقشی را نشان نمیدهد. اما تفاوتها در خط سیر تأثیرات "آموزش"، "تأثیرات ناشی از صعود و افول اجتماعی"، "القائات اخلاقی"، "دینی"، "سیاسی"، "اصل و نسب"، "فرهنگ"، "سرشتها"، "عقاید"، "ازدواج"، "منزلت شغلی" و "سطح تحصیلی" و... اهمیت و برجستگی مهمی پیدا میکند. [گیومهها، کتاب تمایزـ پیر بوردیو]
اریک اولنرایت و مفهوم طبقهدر میان متأخرترین نظریهپردازان مفهوم طبقه از نگاه جامعهشناسانه، از اریک اولنرایت (٢٠١٩ـ١٩۴٧) میتوان نام برد. اولنرایت در آثار متعدد خود از نخستین آثار تا پایان حیاتاش تنوعات گستردهای از نظرات در مفهومبندی طبقه را ارائه داده است. هدف اصلی رایت، در کتاب **"رویکردهایی به تحلیل طبقاتی"، تلاش برای بنای نظریهاش بر اساس تئوری مارکس میباشد.
او بنایی از نظریههایی را پی میریزد، که هیچ همگرایی میان آنها یافت نمیشود و به همین خاطر هم از عهدهی این خطیر برنمیآید. این نوشتار بر آن نیست که تمامی آثار و یا حتی تماماً یک اثر معین از او را مورد نقد و یا مطالعهی نکته به نکته قرار دهد.
برخی نکات اساسی نظرات رایت برای مطالعه و آشنایی با افکار او، نقد و بررسی و هم خطوط تمایز این نوشتار با دیدگاه وی میباشد.
پینوشت:
*کتاب تمایزـ پیر بوردیو، ص۴۵۷
**ترجمه؛ یوسف صفاری
ادامه دارد
ادامه از لینک #بخش_نوزدهم:
https://t.me/kkfsf/30797به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf