🚨⚙️🔩ساختبندی طبقات اجتماعی
#ن_برین
#بخش_چهاردهماین کتاب برگرفته از مطالعاتی است که او در طی سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۸۸ انجام داده، و بهطور جامعهشناسانه، مفهوم "برساختن طبقه" را مورد بررسی گسترده و وسیع قرار داده، که در این نوشتار به اختصار مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما پیشتر لازم است به دیدگاهی بپردازیم که با گشودن بابی جدید در نقد اقتصاد سیاسی، بنیانهای نظری مارکس را ضمن همدلی با او دچار تردید میسازد؛ اگر چه این همدلی با اقرار به این که "چالش کنونی بر سر نقد مارکس نیست" [دلوز] آغاز میگردد.
بعد از بحران نیمهی دوم دههی ۱۹۷۰، روندهای جدیدی در اقتصاد جهان ظهور کردند: جهانگستری شتابان سرمایه،
شیوهی تولیدی نئولیبرال (پسافوردیسم)، رشد صنایع اطلاعاتی و ارتباطی، و بهاصطلاح اقتصاد نوین (new economy) که
نظریهی جامعهی اطلاعاتی و آتونومیسم ایتالیایی هر دو واکنشی به این تحولات بودند. طرفداران جامعهی اطلاعاتی بر این باور هستند که اطلاعات و دانش بهشکل روزافزونی به منبعی استراتژیک بدل شده و منابع استراتژیکِ دیگر مثل سرمایه و زمین را تحتالشعاع خود قرار داده، تحقیق و برنامهریزی هر چه بیشتر در تولید، توزیع و مصرف نقش برتری به دست آورده و از اینرو کارگزاران به تخصص و مهارت بیشتری نیاز دارند (برخلاف روند مهارتزدایی)، و محتوای اطلاعاتی کالا بر جنبهی مادی آن غلبه یافته و بهاینترتیب در نیروی کار و محصول آن تحولی کیفی رخ داده است، که پیآمد آن را میتوان شکلگیری کارگران
بخش اطلاعات و کالاهای اطلاعاتی نامید. از دیدگاه این نظریه، جهان در حال تغییر است و با گسترش و نفوذ تکنولوژی و ابزارهای جدید آن در
بخشهای گوناگون، نیاز به مهارتهای جدید و نیز میزان ارزش آنها در دو دسته مهارتهای نرم (خلاقیت، اقناع و ترغیب، همکاری با پیچیدهتر شدن پروژهها، تطابقپذیری و مدیریت زمان و غیره) و مهارتهای سخت (آنهایی که در دنیای دیجیتالیِ در حال گسترش کاربردهای زیادی مییابند: رایانش ابری، هوش مصنوعی، استدلال تحلیلی، رهبری فردی و طراحی و غیره)، ماهیت کار را دگرگون ساخته و مهارت ذهنی و ابزار ضروری آن برای مدیریت، چهرهی جهان را به فراسوی چارچوب کلاسیک اقتصاد سیاسی برده است.
مفهوم زمان، با غلبه بر زمان کار اجتماعاً لازم در سپهر عمومی اجتماع مفهوم کار ضروری را امحا کرده و تولید ارزش اضافی، اجتماعی گردیده است.آتونومیستهای ایتالیایی با حفظ مفهوم جامعهی سرمایهداری، چارچوبهای مفهومی آن را چنان تعمیم دادند و مقولات را به گونهای صورتبندی کردند، که تمایز تولید و گردش و اشکال سرمایهداری و غیرسرمایهداری را درهم میریخت. بهطور نمونه،
"آنتونیو نگری" و "مایکل هارت" در سال ۲۰۰۰ در اثر معروفشان تحت عنوان
امپراتوری از مفهوم
کار غیرمادی استفاده میکنند، که بهمعنای فعالیتی است که محصول غیرمادی تولید میکند، نظیر کار اطلاعاتی، ارتباطی، هنری، تبلیغی، بهداشتی، پرستاری و مراقبت، آموزشی و غیره. به نظر نگری و هارت این شکل از کار در دههی آخر قرن بیستم از لحاظ کیفی هژمونی پیدا کرده است.
با هژمونیک شدن کار غیرمادی، دیگر اندازهگیری ارزش بر حسب مقدار ثابتی از زمان کار غیرممکن است؛ زیرا تمایز بین کارمولد و نامولد و همچنین مرز بین تولید و زندگی همچون زمانهی مارکس بهروشنی قابل تفکیک نیست. *"اکنون دیگر همهی محققان، عموماً توالی پارادایمهای اقتصادی از قرون وسطا به این سو را در سه لحظهی مجزا مورد توجه قرار میدهند که هر یک با
بخش مسلط اقتصاد تعریف میگردد: پارادایم نخست این است که کشاورزی و استخراج مواد خام در اقتصاد نقش مسلط را داشته است. در پارادایم دوم، صنعت و تولید کالاهای دیرپای موقعیت ممتازی دارد. در پارادایم سوم و جدیدتر، ارائهی خدمات و ساماندهی اطلاعات در قلب تولید اقتصادی جای دارد. موقعیت مسلط تولید در هر کدام از این پارادایمها متفاوت است. مدرنیزاسیون اقتصادی شامل عبور از پارادایم نخست به پارادایم دوم است؛ عبور از سلطهی کشاورزی به سلطهی صنعت. مدرنیزاسیون یعنی صنعتی شدن. میتوانیم عبور از پارادایم سوم، از چیرگی صنعت به چیرگی خدمات و اطلاعات را فرایند پسامدرنیزاسیون اقتصادی یا بهتر است بگوییم اطلاعاتیکردن بنامیم".
در ادامه و در راستای نظرات آنتونیو نگری، عدهای از آتونومیستهای ایتالیایی و فرانسوی مانند
ورچهلونه، کورسانی و موتیه بوتان در نشریهی فرانسوی
مالتیتود گرد هم آمدند تا به عقایدشان در مورد مرحلهی کنونی سرمایهداری شکل سامانیافتهای بدهند.
پینوشت:*امپراتوری، آنتونیو نگری و مایکل هارت، ترجمه: رضا نجف زاده، ص.٣٨٨
ادامه دارد
ادامه از لینک #بخش_سیزدهم:https://t.me/kkfsf/30656به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf