🚨⚙️🔩ساختبندی طبقات اجتماعی
#ن_برین
#بخش_بیست_و_ششم
در ادامهی این نگرش، رایت در رابطه با طبقهی متوسط بر این نظر است که بهواسطهی پیچیدگی در تفکیک و تجزیهی "حقوق و قدرتها"، این امر سبب میگردد که "جایگاههای متناقض"ی در میان جایگاههای طبقاتی پدیدار شود، که رایت آنرا "جایگاههای متناقض درون مناسبات طبقاتی" مینامد. از نظر او اِعمالکنندگان اینگونه جایگاههای متناقض طبقاتی را مدیران شرکتها
و برخی دیگر از قدرتهای سرمایه بهوجود میآورند. به این معنی که این
بخش از اِعمالکنندگان قدرت سرمایه، در هنگام مواجهه با کارگران برای استخدام، اخراج
و دیگر تصمیمگیریها دربارهی بارآوری تولید، *"فنآوریهای نو، تغییر فرایند کار
و غیره
و از این لحاظ، جایگاه سرمایهدار را در مناسبات طبقاتی اشغال کردهاند..
و اگر مالکان کارخانه از آنان ناخشنود باشند، ممکن است اخراج شوند. از این لحاظ نیز موقعیت طبقهی کارگر را در مناسبات طبقاتی اشغال کردهاند. از اینرو، در پسِ این راهبرد تحلیلی برای فهم خصلت طبقاتی مدیران، این فرض وجود دارد که الگوی معینی از ترکیبِ حقوق
و قدرتهای مرتبط با کنترل
و مالکیت منابع مولد، در مکانی مفروض، تعیینکنندهی مجموعهای از فرایندهای علّیِ واقعی
و مهم است".
رایت طبقات را از نظر جامعهشناسان
و هم عمومِ مردم، اساساً مطابق با ویژگیها
و شرایط زندگیِ افراد مراد میکند؛ ویژگیهایی همچون جنس، سن، نژاد، دین، هوشمندی، تحصیلات، موقعیت جغرافیایی
و غیره. او میگوید: "برخی از این ویژگیها در هنگام تولد
و برخی دیگر بعدها در زندگی کسب میشوند؛ برخی ثبات دارند
و برخی دیگر به وضعیت مشخصِ طبقاتی «فرد» وابستهاند
و متعاقباً ممکن است در طول زمان تغییر کنند".(همان) با چنین رویکردی به "فهم طبقه"، همپیوندی میان ویژگیهای فردی افراد
و شرایط مادی زندگی آنها، هرگاه که این ویژگیها
و شرایط متفاوت زندگی بهشکلی گسترده در یک "دسته"(cluster) قرار گیرند، این دستهها را میتوان «طبقات» نامید. رایت با چنین "فهم"ی، بیش از آنکه جایگاه طبقاتی طبقهی متوسط یا "طبقهی میانی" را بهطور مشخص تبیین نماید، با تعیین "جایگاهی متناقض درون مناسبات طبقاتی" برای آن
بخش از نیروهای کار در تقسیم اجتماعی کار، آنان را "کسانی" تلقی میکند که "به میزان کافی از تحصیلات
و پول برخوردارند
و میتوانند تمام
و کمال در یک شیوهی زیستِ «رایج»، که بهشکلی مبهم تعریف شده (شیوهی زیستی که ممکن است برای مثال شامل برخی الگوهای خاصِ مصرف شود)، سهیم شوند". در واقعیت نیز با چنین تعریفی، "طبقهی متوسط" جایگاهی متناقض
و مبهم درون ساختار اجتماعی ـ طبقاتی یافته
و موضع، موقع
و کارکردهای اجتماعی آن نیز دچار همین ابهام قرار خواهد گرفت. او نمیتواند عاملانِ متعلق به طبقهی متوسط را که دارای مالکیت حقیقی بر وسایل تولید نیستند، اما کارکرد سرمایه را اجرا میکنند، با سرمایهدارانی که مالکیت حقیقی در حکم "قدرت سازماندهی نیروی کار
و پرداخت مزد را در کنارِ مواد خام، کارخانه
و ماشینآلات
و واداشتن آن به کار کردن با آهنگ
و شدتی متناسب" دارند، با تشخیص تفاوت میان عناصر این مالکیت حقیقی از کار کنترل
و نظارت بدون هیچ تناقضی تفکیک نماید. در نگرهی رایت، جایگاهها در درون صورتبندی "حقوق مالکیت
و قدرت"، با روشی ساختارگرایانه
و ایستا نگریسته میشود، که در آن رابطهی میان نیروهای کار
و سرمایه بهطور عام
و ساختارها در یک رابطهی دیالکتیکی میان کل با اجزا متجلی نمیشود. در واقع پویایی ساختار جایگاهها در فرایند متضاد درونی طبقات بازنمود مییابد که آن متناسب با شیوهی تولیدی
و رابطهی میان نیروهای کار
و ساختار اجتماعی تبلور پیدا میکند. اینجا مطالعهی ساختارهای اجتماعی، الزاماً به مفهوم ساختارگرایی نیست، اگرکه آنرا در روند دیالکتیکی
و تاریخی فهمیده باشیم. با صورتبندی رایت از مفهوم "جایگاه"، تعیین ساختار وضعیت
و موقعیت "طبقهی متوسط" درون جایگاهها قرار میگیرد، که هیچ چارچوبی در روند تاریخی پیدا نمیکند. در صورتی که
طبقهی متوسط نیز در فرایند متضاد تکامل تاریخی تقسیم کار اجتماعی، حاصل انکشاف، رشد
و پیشرفت فنآوری در مناسبات
و بارآوری در روابط تولیدی میباشد، که حاصل نیازهای انباشت سرمایه است
و نیروهای آن نیز مولدین بارآوری تولید هستند. نیروهای اجتماعی این طبقه، برخی با برخورداری از شرایط فرارفت وارد طبقهی سرمایهدار شده و برخی نیز با ماندگاری درون طبقهی متوسط و همانند نیروهای اجتماعی طبقات دیگر نیز درون فعل و انفعالات مبارزهی طبقاتی (اجتماعی ـ طبقاتی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیکی) قرارگرفته که شرایط متضاد، متناقض و بالقوهی بازتولید و نفی را در خود دارد.پینوشت:*رایت، رویکردهایی ص.٣٧
ادامه دارد
ادامه از: #بخش_بیست_و_پنجم:
https://t.me/kkfsf/30921
به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf