🚩📚 فریفتاری وارونگیِ واقعی
▫️ دیالکتیک انتقادی ـ فصل چهارم*
🖌 نوشتهی: کمال خسروی
۸ ژوئیه ۲۰۲۰
🔸 فرانمودها مشخصترین و در عینحال انتزاعیترین شیوهی وجود سرمایه و مناسبات تولید سرمایهدارانهاند. یکی از وجوه مشخصهی فرانمودها، فریفتاری آنهاست و یکی از وجوه وجودی این فریفتاری، وارونهنمایی و وارونگیِ واقعی است. «وارونگی» از جمله اصطلاحاتی است که مانند «دیالکتیک» یا «ایدئولوژی» در گفتمان مارکسی و مارکسیستی رواج و «محبوبیت»ی ورای مرزهای مباحث اکیداً تخصصی در حوزهی گفتمانِ شناختی یافته و گاه پیرایهای شده است که حتی به چهرهی سیاهمشقهای آکادمیک و تفسیرهای روزنامهنگارانه و روزمره نیز رنگی «روشنفکرانه» میزند. از میان «وارونگی»هایی که در متون علوم اجتماعی و تاریخی بهطور اعم و مباحث مارکسیستی و نقد اقتصاد سیاسی بهطور اخص شهرت و محبوبیت بیشتری دارند، سه نمونه برجستهترند: 1) وارونگی دیالکتیک هگل؛ 2) وارونگی سوژه [Subjekt] و محمول [Prädikat]، که عموماً بهصورت وارونگی موضوع و محمول از آن یاد میشود؛ و 3) وارونگی سوژه و ابژه.
🔸 بیگمان نمیتوان انتظار داشت در متونی که اختصاصاً به موضوع «وارونگی» میپردازند یا آنرا مبنای استدلالهای دیگری در حوزههای متفاوت دیگر قرار میدهند، همزمان به این سه نوع وارونگی اشاره شده باشد؛ و کمتر از آن میتوان انتظار داشت که اگر پای همهی آنها درمیان بوده است، روشن شده باشد که آیا آنها با هم رابطهای دارند؟ آیا وارونگی دیالکتیکِ هگل نزد مارکس، در عینحال همان وارونگی موضوع و محمول یا سوژه و ابژه است؟ و اگر وارونگی موضوع و محمول است، به چه معنایی؟ رابطهی موضوع و محمول به نوبهی خود سه ساحتِ دستوری یا نحوی، منطقی/معرفتشناختی و هستیشناختی دارد. منظور کدامیک از اینهاست؟ اگر وارونگی سوژه و ابژه است، غرض از سوژه و ابژه کیست و چیست؟ به زنجیرهی این پرسشها میتوان حلقههای بسیار دیگری افزود. در کنار این سه نمونهی مشهور وارونگی، جای وارونگیهای دیگر مانند وارونگی فرآیند شیوهی پژوهش و فرآیند شیوهی بازنمایی از لحاظ مواد و راستای کار، یا وارونگی ترتیب و توالی مقولات در نقد اقتصاد سیاسی با ترتیب و توالی پدیدارشدنشان در تاریخ، اغلب خالی است؛ وارونگیهایی که خویشاوندی بسیار نزدیک با این نمونههای سهگانه دارند و دستکم از حیث روششناختی و معرفتشناختی در گفتمان مارکسی بههیچروی از اهمیت کمتری برخوردار نیستند.
🔸 هدف ما در این فصل، نخست معرفی «وارونگی»های سهگانهی فوق است؛ سپس کند و کاوی در خویشاوندیشان در گفتمان شناختی مارکسی و سرانجام معرفی دوبارهی ظرفی که در آن واقعیت و فعلیت دارند. مسیری که در رسیدن به این هدف طی میکنیم چنین است که نخست به وارونگی دیالکتیک هگل میپردازیم و از آنجا راه را برای پرداختن به دو وارونگی دیگر و نیز وارونگیهایی که کمتر مورد عنایتاند، هموار میکنیم.
🔹 * متن کامل این مقاله، که فصلیست از کتابی در دست تألیف توسط کمال خسروی پیرامون دیالکتیک انتقادی و روش نقد را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1zu#کمال_خسروی#فرانمود #وارونگی #انتزاع_پیکریافته #دیالکتیک_انتقادی #روش🖋@naghdhttps://t.center/kkfsf