#آلترناتیو_انقلابی در برابر دستگاه پوشالی متحجر #طالبان ممکن است، اگر استقلال عمل داشته باشد.
طالبان بسیار سریع تر از آنچه پیش بینی می شد شهرهای بزرگ را تسخیر کردند. انگار نه انگار در افغانستان، حکومتی وجود داشت و ارتش و دستگاه بوروکراتیک ـ امنیتی چند صد هزار نفره ای که در بیست سال گذشته توسط مستشاران آمریکا و غرب آموزش دیده بودند و پروار شده بودند. فرماندهان نظامی جان خود را برداشتهاند و از هر سوراخی که شده میگریزند؛ والیان، کلید شهرها (در واقع جان و مال اهالی) را در توافقی پنهان یا آشکار تقدیم طالبان کردهاند. «سران» سرسپرده که زمانی پشت تریبونها ژست گرفته و شعار میدادند، ریز شدهاند. اینها موشهای حقیری بودند که وظیفه و رسالتی جز غارت و فساد و دزدی و کارگزاری سرمایهداری جهانی را نداشتند.
طالبان روی جادهای فرششده از خون و خیانت پیشروی کردند. آماج اصلی این جماعت جنایتکار و متحجر، زنان و هر چه که بوی تمدن دارد، هستند. زنانی که لت و کوب و مورد تجاوز قرار میگیرند؛ و در صورت مقاومت کشته میشوند. تا دیگر هیچ زنی هوای آزادی و برابری به سرش نزند. تا دیگر هیچ زنی به فکر تحصیل و روشنگری و مستقل شدن و بالیدن نیفتد. طالبان آمدهاند تا این بار در برابر نظارت دموکراسی سرمایه، پایههای بردگی و نظم پدرسالار و زنستیز را محکمتر از پیش برقرار کنند.
طالبان جبههای سیاسی ـ ایدئولوژیک متشکل از گروههای قبیلهای و طایفهای مسلح است که نزدیک به یک دهه بعد از خروج نیروهای اشغالگر شوروی، به موازات درگیری و رقابت جریانات جهادی مرتجع و جنگسالار محلی، عمدتا با یاری و امکانات پاکستان و عربستان و متحدانش زاده شد. طالبان پس از تصرف افغانستان، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ با نام
امارت اسلامی افغانستان بر تقریباً سه چهارم این کشور حکومت کرد. این جریان علیرغم شکست سنگین نظامی امارت اسلامی در سال ۲۰۰۶ و فرار از مراکز قدرتی که برپا کرده بود، طی بیست سال اخیر به پشتوانه حامیان بینالمللی خود ادامه حیات داد. اینک صحنه جهانی و منطقه نسبت به بیست سال پیش تغییر کرده و پیچیدهتر شده است؛ سیاستها و جهتگیریهای طالبان نیز به همچنین. حالا بهنظر میرسد مذاکرات قطر در واقع عملا به کار تنظیم روابط جدید میان طالبان و آمریکا طراحی میشد. همینطور رژیم ج.اسلامی ایران نیز با آگاهی از این دورنما، پیشاپیش به فکر تنظیم مناسبات خود با طالبان و «حسن همجواری» با همتایان مرتجع در آن سوی مرز بوده است. حالا دیگر سادهدلترین افراد هم فهمیدهاند که وعده "استقرار دمکراسی" و "دفاع از حقوق زنان" از سوی آمریکا و دیگر قدرتهای غربی در افغانستان صرفا توجيه فریبکارانهای بود برای اشغالگری در آن مقطع زمانی، و آن دوره دیگر به سر آمده است.
جامعهی آینده افغانستان سرتاسر آکنده از تضادهای عمیق طبقاتی، جنسیتی، ملی و مذهبی است. تصویر هولناکی از زندگی تحت یک حاکمیت هراس قرون وسطایی ایدئولوژیک در آن سرزمین غلبه دارد. بهزودی شعلههای مقاومت و جنگ داخلی طولانی در جبهههای گوناگون با افکار و عقاید بسیار متفاوت شروع خواهد گردید؟ برخاستن امواج بلند اعتراض بهویژه از میان مردان و زنان کارگر و زحمتکش و روشنفکر محتمل است، اگر که تحت پلاتفرمی مستقل و دمکراتیک و با گرایشی سوسیالیستی و فارغ از قرارگرفتن در رقابتهای منطقهای و جهانی، به ویژه از زاویه منافع روسیه و متحدانش در آسیای میانه، رژیم ج.اسلامی ایران و پاکستان، و مشخصا آمریکا و چین ایجاد گردد. پر واضح است که منطقه، از جمله مبارزهی طبقاتی در ایران تحت تاثیرات حکومت طالبانی قرار خواهد گرفت و بر تناسب قوای منطقه و ایجاد تنشهای جدید میان رژیم حاکم بر ایران با رژیم بهشدت متعارض و ایدئولوژیک مؤثر واقع خواهد شد.
آنچه روشن است، عدم اعتماد مردم افغانستان به دم و دستگاههایی است که ریشه در کمکهای مالی و رسانهای دولتهای جهان سرمایهداری و امپریالیستی داشته باشد، و بخواهد دیگربار جنگسالاران و باندهای مافیای افیون و مرتجع طایفهای را آلترناتیو رهایی سازد، اما با فشار جهانی برای بایکوت کردن این رژیم. گواه این واقعیت، سرنوشت حکومتهای بیریشهی تاکنونی است.
هرگونه توهم کار سیاسی برای #انتخابات_دموکراتیک یا #اصلاحگری در برابر نیروی طالبان یک کمدی/تراژیک مضحک است.
#سازماندهی_شورش_مسلحانهی_رادیکال
https://t.center/kkfsf