🚩🚨⚙️ آنچه از جلاد سوخته بر جای ماند!
رئیسی با تمامی تدابیر و پروتکلهای امنیتی و فنی ساقط/سقوط میکند. او از عوامل اعدامها و قتلهای هولناک سال ۶۷ و همکار زیردست او، امیرعبدالهیان از سران قتل جوانان و کودکانی نظر کیان پیرفلک در جنبش ژینا با کتمان آن جنایات در برابر خبرنگاران، جایگاه مثبتی در ذهنیت و عواطف اجتماعی جز «مردمان خودی» نیافتند. اینکه چنین سانحهی سهمگینی عادی بوده و یا طراحی، نخستین گزینه از جانب رژیم بر «کتمان» در پذیرش نفوذ امنیتی یا دستکاری از انتقامی که اسراییل وعده کرده بود در پیش خواهد گرفت و اما دو راه پیشِ روی او قرار دارد؛ اینکه در برابر پروژهی ساقطشدن واکنش نظامی نشان دهند، در این حال شرایطی که رژیم به سر میبرد، با دست خالی از پشتوانهی اجتماعی مطلقا تمایلی را در ورود به جنگ مستقیم برنمیانگیزد، بهترین راه در گزینهی دوم انکار برای حاکمیت است.
حال پرسش اجتماعی از رژیم این میتواند باشد؛ حکومتی که در حفاظت از بالاترین مقاماتش ناتوان است، چگونه از پس حفاظت کشور و مردم برخواهد آمد؟ لذا وظیفهی ملت بسیار خطیر است.رژیم در سراسیمگی افتاده و با تهدید مردم که؛ «با تشویش اذهان عمومی سر تحلیل سقوط رئیس جمهور برخورد میکنیم» به جامعه چنگ و دندان نشان میدهد! مجلس جلسهی غیرعلنی خود را بهخاطر رسوایی در فرضیهی ترور، علنی کرد! رژیمی که مدعی قدرت نظامی و امنیتیست تنها مردم خود را سرکوب میکند، برای همین ابتدا بهتر است موضوع «سانحه» را جمع کنند تا بعدا در خلوت خویش، قضیه را بررسی و پیگیری نمایند. پروژهی حذف از درون در ماجرای جانشینی رهبری و ترور از جناحهای داخلی منتفیست. زیرا، رئیسی با نتایج فاجعهآمیز اقتصادی در ریاستجمهوری و نقش سیاهش در قوهی قضائیه هرگز گزینهای نمیبود و رقیب بهحدی قدرتمند و ایمن از رقابت هست که نیازی به چنین کاری نمیبیند.
وضعیت عمومی معیشت و گذران مردم بهشدت وخیم و غیرقابل تحمل شده است. صدای اعتراض در همهجا بلند است و سیاستهای اقتصادی تحتالشعاع سیاستهای جنگافروزانه و از سوی دیگر مذاکرات کرنشی و پنهان رژیم در عمان، برای فروخواباندن بحرانهای متداخل، و فشارهای روسیه در راستای منافع خویش حل مناقشات با غرب را به بنبست کشانیده، رهبری وامانده دچار بیسیاستی و آشفتگی است. در حقیقت رژیم در پایان خط قرار دارد.
تنها آلترناتیو بدیل برای برونرفت از این بحران، در گرو نظارت و خودمدریتی تمامی نیروهای مولد اجتماعی است. آنانکه ثروت اجتماعی را چه در تولید و با خدمات اجتماعی میآفرینند. تمامی اپوزیسیون ناظر از بالا که هیچگونه نقشی در این تولید اجتماعی ندارند، با تمامی ادعاهای دمکراسیخواهی، غیر از بازسازی چپاول و تداوم ستم و استثمار و سرقت کار اضافی پرداختنشده از کارگران، هیچ آلترناتیو جایگزین در برابر بحرانهای چندوجهی حاکم بر بخشهای مختلف اجتماعی/اقتصادی را ندارند.
اپوزیسیون راست (طالبان سلطنت و اصلاحطلبان حکومتی) بهخوبی بر ناتوانیهای خویش آگاهند، و برای همین با سیاهنمایی هرگونه رادیکالیسم اجتماعی، همواره در هراس از گرایش جامعه به کمونیستها، با رجوع به گذشته، شکست سوسیالیسم دولتی اردوگاه شرق را در برابر چشمان آنان قرار میدهند.
کیست که نداند، کمونیسم هرگز نه در اردوگاه شرق، و نه در چین و دیگر کشورها استقرار نیافته بود، چرا که هرگز قلمرو کار خودبیگانهکننده از آن جوامع رخت برنبسته بود. ما برای نشاندادن فلاکتسازی سرمایه، هرگز کارگران و تهیدستان و حتی کل جامعه را با کشورهایی نظیر پاکستان و ونزوئلا و کامبوج و کشورهای آفریقا به نقد نمیکشیم، بلکه
واقعیت متضاد درونذاتی خود مناسبات سرمایه را که همانا عامل بحرانزایی است در برابر فروشندگان نیروهای کار قرار میدهیم. هیچ انسانی، نه در پیشرفتهترین کشورها و یا توسعهنیافتهترین آنها، شایستهی تحقیر برای زیستمعیشت خود نیست، که اصلیترین عامل بروز آن، در نابرابری طبقاتی بهدلیل سلب مالکیت ابزار تولید اجتماعی و بهکارگیری نیروی کار زنده توسط سرمایهای است که قدرت اجتماعی آن توسط دولت و مناسبات خرید و فروش نیروی کار مزدی تحکیم و تثبیت شده است.
تمام سخن مارکسیستهای انسانباور بر رفع و نفی این مناسبات غیرانسانی است که برای آن مورد حملهی ایدئولوگهای سرمایهداران و دینپروران مفتخور و نظامیان دستپروردهی سرمایه قرار میگیرند.
#امر_مشترک_اجتماعی
به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf