🚩◢
#وطن_چیست؟ آن کجاست؟وطن در لغت به معنی محل اقامت است. تا قرن بیستم، یعنی تا قبل از ورود مضامین مفاهیم تمدّن غربی همچون Patriotismus به واژهی عربی وطن، وطن یا اشاره به کوه و در و دشتی داشت که کسانی در آن به کشاورزی و دامداری مشغول بودند، یا در اشعار عارفانه دلالتی بر اقامتگاههای خیالی-روحانی داشت. «وطندوستی طبیعی» نام حالتی است که در آن کسی آن وطن طبیعی یعنی کوه و در و دشت و مَرغزار و رودخانه و چراگاه و… را دوست دارد. یعنی «فضا»های طبیعیای که در آن زندگی میکند دوست دارد. در برابر این وطندوستی طبیعی، «وطندوستی مدنی یا سیاسی» قرار دارد. یعنی فرد به مؤسسات، نهادها، سازمان و نظام مدنی یا رژیم سیاسی و بهطور کلی فضای مدنی/سیاسیای که در آن زندگی میکند علاقه دارد. در واقع آن وطندوستی که در ادبیات سیاسی از آن استفاده میشود، به معنی علاقه به نظام سیاسی و مؤسسات و نهادهایی است که فرد درون آن زندگی میکند.
#ارسطو در پولیتیک مینویسد تأسیس پولیس (مدینه/مناسبات مدنی) مسبوق به نابودی همهی جمعیتهایی بود که همچون طایفه (φράτρη) و قبیله (φυλή) بر طبیعت مبتنی بودند.
حنا آرنت در کتاب
حیات ذهن (ترجمه: مسعود علیا)(Vita Activa) با اشاره به تحقیق درخشان
دو کلانژ (مدینهی باستان) یادآوری میکند که این حقیقت صرفاً نظر
ارسطو نبود، بلکه واقعیت شکلگیری پولیس بود که
ارسطو به مفهوم درآورده بود.
ارسطو نظامهای مدنی/سیاسی خوب را به مونارشی، آریستوکراسی و پولیتی و نظامهای مدنی/سیاسی بد را به تیرانی، الیگارشی و دموکراسی تقسیم میکند. اما وقتی به
امپراتوری پارس اشاره میکند از تعبیری استفاده میکند که پیش از آن در مناسبات طبیعی (و نه مدنی) یعنی تدبیر منزل (اکونومیکا) استفاده کرده بود:
دسپوتیکی.
منتسکیو (gouvernement naturel) و
هگل (natürlicher Gestalt) نیز این ویژگی «طبیعی» در شرق را به تفصیل بیشتری مورد بحث قرار دادند.
کنت دو گوبینو، فیلسوف فرانسوی که در نیمهی قرن نوزدهم از سوی
الکسی دوتوکویل به ایران اعزام شد در سه سال در آسیا در مورد وطندوستی ایرانیها مینویسد
ایرانیها خود را در pays و pays را در خود دوست دارند (pays به معنی land یا زمین) یعنی وطندوستی طبیعی دارند و اضافه میکند کاملا عاری از وطندوستی سیاسی (patriotisme politique) اند. اینجا گوبینو مقایسهای بین پارس و سنگ گرانیت یا خارا میکند که آن را حمل بر تمجید کردهاند در حالیکه دقیقاً برعکس، نقدی است که میتواند برای ایرانیها وهن هم تلقی شود. گوبینو میگوید اگر این سنگ (پارس) به اعماق دریا رانده شود و بر اثر تحوّلات زمین دوباره بالا بیاید و در گوشهای از درّهای خشک آرام بگیرد مجدّد سفر خود را از سر خواهد گرفت، منتها «هرگاه طبیعت بخواهد» چرا که برای خودش مهم نیست که چه نیرویی غالب میشود و به چه مسیری میافتد،
او سنگی تحوّلناپذیر در ید ارادهی طبیعت باقی میماند. گوبینو در حقیقت فرق بین مردمان طبیعی و مردمان مدنی و وطندوستی مختص به هر یک را بازگو میکند. در کلام گوبینو نوعی تحقیر وطندوستی طبیعی و متمایز ساختن آن از وطندوستی مدنی نهفته است که همیشه علاقه به قوانین و مؤسسات نظامهای مدنی/سیاسی است.
@kkfsf :
به ما بهپیوندید