🚩🚨 «
مبارزهی طبقاتی بازی نیست»
برداشت رابطهای دانیل بنسعید از طبقهاز سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای
#آنتونی_نگری🖌 #چینزیا_آروتسا و
#پاتریک_کینگترجمهی: حسن مرتضوی
۳۰ ژوئیه ۲۰۲۱
★ با اینکه نوشتههای دانیل بنسعید دربارهی مارکسیسم، راهبرد سوسیالیستی و زمانبندی تاریخی در سالهای پس از مرگ او توجه فزایندهای را به خود جلب کرده، شرح و توضیح نسبتاً اندکی دربارهی اندیشهی او دربارهی طبقه ارائه شده است. این مقاله برای ترمیم این شکافْ رابطهی متنهای گوناگون بنسعید دربارهی نظریهی طبقه را با سایر بازمفهومپردازیهای مهم طبقه در سنت مارکسیستی که میکوشیدند از جبرباوری جامعهشناختی اجتناب کنند ترسیم میکند: رویکردهایی نظیر برداشت خاص ای. پی. تامپسون از شکلگیری طبقه و روششناسی کارگرگراهای ایتالیایی درباره ترکیب
طبقاتی. ما با جستوجوی این پیوندها استدلال میکنیم که برداشت بنسعید از طبقه همهنگام بنیادی تاریخی دارد و با تعارضمندی انعطافپذیر و قلمروهای متعدد
مبارزهی
طبقاتی سازگار است.
★ تعریف اینکه طبقات چیستند و چه چیزی
مبارزه طبقاتی به شمار میآید، یکی از دلهرهآورترین وظایف در نظریهی مارکسیستی است. این تعریف همچنین موضوع ضمنی یا صریح مجادلات مکرر و مباحثات سازمانی دربارهی تضاد یا رابطهی میان سیاست
طبقاتی و «سیاست هویت» است. تلقی دانیل بنسعید از طبقه، از اثر نظری اصلی او یعنی «
مارکس
برای زمانهی ما» تا بعد از آن، یکی از جنبههای کار او است که کمتر از همه مطالعه شده است. در حالی که در سالهای اخیر چندین تحقیق در مورد انتقاد بنسعید از فلسفههای غایتشناختی تاریخ منتشر شده است، تعامل انتقادی او با مارکسیسم و نوشتههایش دربارهی راهبرد، انتقاد او از برداشتهای جامعهشناختی و ردهبندیشده از طبقه هنوز مورد توجه شایسته قرار نگرفته است.
★ بنسعید در کاربرد چارچوب تکوین طبقه، شرح تامپسون از طبقه ــ به عنوان ترکیبی از وضعیت و فرآیند ــ را با یک روند جامعهشناختی جدیدتر، یعنی نظریهی میدانهای اجتماعی و پیامدهای ملازم آن برای نظریهپردازی طبقه در تقابل قرار میدهد. بنسعید بر تمایز بوردیو بین «طبقهی محتمل» («طبقهی روی کاغذ») و «طبقهی بسیج شده» یا «طبقهی بالفعل» و همچنین خوانش کلی او از مارکس متمرکز است. به گفته بنسعید، بوردیو از نظر ظاهری به تصور قابلمقایسهای از طبقه به عنوان برداشت تامپسون پایبند است: یک درک رابطهای و غیرجوهری که فضایی را برای پویایی
مبارزه باقی میگذارد و طبقات را به عنوان بازتاب مکانیکی یک زیربنای اقتصادی در نظر نمیگیرد.
★درس مشترک از متون و ایدههای تحلیلشده در مقالهی حاضر این است که ــ تا جایی که طبقه نقطهی پایانی یک فرایند تاریخی و متضاد است ــ ما باید نسبت به طرقی که در آن سرشت
طبقاتی مبارزات امروزه خود را بارز میکند هوشیار باشیم، نه اینکه به مفاهیم ایستا و از پیش تشکیلشده از آنچه
مبارزه طبقاتی محسوب میشود بچسبیم. همانطور که اتین بالیبار در موارد مختلفی استدلال کرده است ــ به موازات بنسعید ــ
مبارزه طبقاتی را نباید «تقلیلدهندهی پیچیدگی» دانست بلکه آن را باید «اساساً ناهمگن» تلقی کرد که بر پراکسیسهای اجتماعی چندگانه در شکلهای غیرمنتظره، اغلب جابجاشده یا چندعلتی تأثیر میگذارد. تحولات سیاسی و مبارزات اجتماعی اخیر فقط اهمیت این دیدگاه رابطهای و ترکیبی از طبقه را تأیید کرده است. مثلاً، موج فراملی تظاهرات و اعتصابات فمینیستی که از پاییز 2016 آغاز شد، محدودیتهای درکهای دوگانهانگار از رابطه میان
مبارزهی
طبقاتی و جنبشهای ضدستم را نشان داده است. نظریهپردازیهای اخیر دربارهی بازتولید اجتماعی همچنین به روشنشدن روشی که در آن سوبژکتیویتهی
طبقاتی، نه فقط در نقطه تولید بلکه درون شبکهی پیچیدهای از پراتیکها، فعالیتها و نهادهایی که طبقهی کارگر را در خارج از محل کار بازتولید میکنند، کمک کرده است. در زمانی که همه ما یتیم جنبش سنتی کارگران هستیم که الهامبخش آثار سنت مارکسیستی دربارهی
مبارزهی
طبقاتی و راهبرد سیاسی بود، مفهوم شکلگیری طبقهی ای. پی. تامپسون، مفهوم کارگرگرایان ایتالیایی از ترکیب
طبقاتی، و درک رابطهای و تاریخی دانیل بنسعید از طبقه منابع مهمی را برای تجزیه و تحلیل زمان حال و درک توانمندیهای پنهان درون طبقه برای موج جدیدی از
مبارزه طبقاتی در اختیار میگذارد، بدون اینکه در تعلقات نوستالژیک به گذشتهای دیرین گرفتار شده باشد.
🔹متن کامل:
https://wp.me/p9vUft-2p3#حسن_مرتضوی
#مبارزه_طبقاتی
🖋@naghd_com
https://t.center/kkfsf