🚩📚#اشکال_تابعسازی و #دیالکتیک_سازمان، فراتر از #خودانگیختگی🖌ناصر برین#بخش_سوم -۱
در بخش اول ما از “جدایی ماهوی میان پوزیتیویسم [اینجا رفرمیسم] با قدرت منفیّت یا انقلاب“ گفتیم. در بخش دوم نیز از “ظهور ضدانقلاب نولیبرالی” و راهحل “کینزیانیستی”، بهعنوان “کنترل و مداخلهی دولت بر چگونگی سوخت و ساز سرمایه، و توافق میان سوسیالدمکراسی راست و میانه را با "چپ" در به انحلال کشاندن مبارزهی طبقاتی صحبت کردیم.
جامعهی ایران، تاریخا که بهدنبال فقدان نهادهای مدنی نظیر سندیکاهای شغلی و سازمانهای کارگری نظیر «اتحادیه»ها و فدراسیونهای کارگری و تشکلهای دیگر اقشار اجتماعی مختلف، کشاورزان، معلمان و... است، نیروهای فروشندهی کار هیچ نقشی در سرنوشت خود و جامعه نداشتهاند. این همان استبداد نظام استثماری است که حق تشکل و امکان آگاهی و هویتیابی طبقاتی را از طبقهی کارگر، اقشار فرودست و زحمتکش جامعه سلب میکند و نمیگذارد آنان منافع خود را بشناسند، و سازمانهای مستقل خود را تشکیل دهند و «خود» صدای خویش باشند.
این تلاش برای پائین نگهداشتن آگاهی و فکری مردم است؛
زیرا فقر فکری، هرگز درک درستی از علت و ماهیت فقر اقتصادی و فلاکت اجتماعی خود نخواهد داشت و بهجای ایستادن روی پاهای خود برای تغییر سرنوشت خویش، به وعدههای دروغین اصلاح اوضاع همان کسانی دل خوش خواهد کرد که عامل وضع موجود هستند.
عامل این فقر فکری تودهی مردم، همانهایی هستند (مثل خامنهای) که در صورت لزوم و در باور تودههای مردم، معنای کلمهی “مستضعف” را تغییر میدهند تا تفکر شیعی انتظار-غیبت را منفعل کنند و وضع موجود نظام را ایدهآل و اتوپیای تفکر منجیگرا بنمایانند.
ادبیات نئولیبرالی از لزوم لاغرسازی دولت، غلبهی بازار بر اقتصاد، سپردن کارخانههای ورشکسته به جریان خصوصیسازی و...
همپای خصوصیسازی، فعالیت سندیکاهای کارفرمایی (از جمله تولید صنعتی و معدن، واردات و صادرات، توزیع و دیگر خدمات) و یا در قالب “اتاقهای بازرگانی، صنعت، معدن و تجارت” نفوذ گستردهای دارند. بسیار ضروری است که کارگران، کشاورزان، معلمان، بازنشستگان و.. بتوانند تشکلهای خود را تحت هر شرایطی شده داشته باشند.
کافی است کشاورزان بهجای اتکای به نهاد دولتی و ناکارآمد “جهاد کشاورزی” (برای خرید بذر، کود، سم و ماشینآلات کشاورزی؛ ترویج کشاورزی جدید؛ تدارک فروش محصول به دولت؛ و...) در هر روستایی تعاونیهایی تشکیل دهند؛ چنین تعاونیهای خودگردان کشاورزی در استانها به سرعت ظرفیت اتحاد در قالب اتحادیهی سرتاسری را پیدا خواهند کرد. اتحادیه-سندیکاهای کشاورزی با سندیکای حملونقل مستقل کشوری برای انتقال ارزان و سریع محصولات به بازارهای داخلی و خارجی بهجای چانهزنی با دولت، با تعاونیهای میوه و ترهبار در شهرها تعامل میکنند؛ بنابراین، دولت چیزی جز تدارکاتچی در امور کلان کشوری و نیز روابط بینالمللی نخواهد بود.
اگر چنین پیوستاری در رابطهی با تشکلهای کارگری در عرصهی تولید، به امر واردات و صادرات بهصورت خودگردان توسط تعاونی-اتحادیههای محلی و سراسری (فدراسیون-کنفدراسیون) تمرکز یابند، دولت بلاموضوع خواهد شد.
در این صورت، کلیت فضای تولیدی جامعه، در مقابل منافع بخش غیرمولد و انگلهای رانتی با تمام قدرت ایستادگی خواهد کرد. ؛ هر تشکل اتحادیهای سراسری میتوانند در صورت ایستادگی دولت در برابر فعالیتهای تولیدی/توزیعی دست به تدارک حرکتهای اعتراضی و اعتصاب سراسری بزند، تا ارادهی تولیدکنندگان توسط خودشان به کرسی بنشیند نه کاندیداهای شهرنشین پرت از هر عرصهی تولیدی.
اتحاد، اقتدار و کارآیی تشکلهای اجتماعی میتواند تا آنجا پیش برود که نه احزاب پوپولیست چپ و یا راست، بازنمای سخنگویی منافع کارگران و یا کارفرمایان میتواند باشد، و نه از طریق روشهای پوپولیستی و شعارهای عوامفریبانه به نفع این اقشار و طبقات نقش نمایندگی پیدا کنند.
لینک بخش دوم:
https://t.me/kkfsf/20132👇🏼👇🏽👇🏾