🔴 این پیام یکی از دخترانیست که با زندهیاد سحر خدایاری در بازداشتگاه بسر برده است.
«روز بازی استقلال و العین کل صورتمو با رنگ پوشوندم کلاه گذاشتم. سینه هامو محکم بستم و لباس پسرونه پوشیدم و رفتم استادیوم خیلی استرس داشتم. ترسیده بودم اما واقعا دلم میخواست هر طور شده برای یکبار بازی تیم مورد علاقهم رو از نزدیک تماشا کنم .اما مامورا خیلی زود متوجه شدن که دخترم مجبورم کردن صورتمو پاک کنم.
رفتیم حراست ازم عکس و فیلم گرفتن و سوالاتی پرسیدن مثل اینکه دلیل اومدنت به استادیوم چی بوده و چه هدفی داشتی و یه سری مدارک رو هم دادن که امضا کنم. بعدش منو بردن داخل ون گشت ارشاد که توی محوطه استادیوم پارک شده بود. اون روز چهار تا دختر گرفتن به همراه یه دختر بچه سیزده ساله که همراه خالهش از کاشان اومده بود. یادمه بازی شروع شد . چراغها روشن شد و صدای همهمه و تشویق از داخل استادیوم شنیده میشد و این بیشتر من رو عذاب میداد که توی چند قدمی رویام بودم و مجبورم کرده بودن بشینم توی ماشین و از دور نگاه کنم به استادیوم.
.
سحر رو اما جدا از ما نگه داشتن تا آخر بازی که اون رو هم سوار ون کردن و همه ما رو بردن وزرا. اونجا شب رو تو بازداشتگاه گذروندیم و صبح با دستبند و ماشین زندان با چند تا مامور منتقل شدیم به دادسرا. قاضی حکم داد و تعهد گرفت و به شرط اینکه دیگه تکرار نمیشه تا ظهر آزاد شدیم.
.
در کل برخورد مامورین با سحر خیلی خشن تر بود چون لحظه ای که دستگیرش کردن ساکت نمونده بود و اعتراض کرده بود. اونا هم فیلمبرداری کرده بودن و به عنوان مدرک جرم در اختیار قاضی قرار دادن و اون هم با استناد به فیلم و اتهاماتی که مامورها توی پروندش درج کرده بودن (مثل توهین به شخص اول مملکت و مامور قانون) بهش حکم سنگین تري داد و تنها کسی بود که آزاد نشد.
.
از شبی که دیدمش و تا صبح کنارش توی بازداشتگاه گذروندم بگم این که واقعا ترسیده بود از رفتار وحشیانهای که باهاش شده بود و عصبانی بود از خانواده ،جامعه ، سیستم فاسد و تبعیض. تا صبح نخوابید و گریه میکرد. حالش اصلا خوب نبود سعی کردیم دلداریش بدیم و نصیحتش کردیم که فردا مقابل قاضی فقط سکوت کنه و ابراز پشیمونی کنه که بتونه از مخمصه نجات پیدا کنه.
اما همه آب در هاون کوبیدن بود اون خسته بود و صبرش لبریز شده بود و با اونهمه توهین و تحقیری که دیده بود هر رفتاری ممکن بود ازش سر بزنه . هر چند ترسیده بود اما در عین حال خیلی شجاع بود.اون سکوت نکرد. کوتاه نیومد و فریاد کشید بارها و بارها و همین باعث شد مامورای عصبانی باهاش خشن و توهین آمیزتر رفتار کنن و پرونده سنگینی براش ترتیب دادن. شنیدم تهدیدش میکردن که تورو آزاد نمیکنیم مطمئن باش میفرستیمت زندان. حدود ساعت یک از دادسرا اومدم بیرون و دیگه ازش خبری نداشتم تا اینکه شنیدم این اتفاق وحشتناک افتاده تمام این چند روز به این فکر میکنم چرا باید همچین بلایی سر سحر بیاد مگه گناهش چی بود اونم مثل همه یه هوادار بود که فقط به عشق دیدن بازی تیم مورد علاقش از قم خودشو به تهران رسونده بود. اما چمیدونست فقط به جرم زن بودن سرنوشت چه اتفاق شومی رو براش رقم زده».
#تحریم_استادیومها #لعنت_به_این_زندگی#دختر_آبی #سحر_خدایاری #غیرت_تحریم_ورزشگاه#اراک🅰️ @khorosharak