▪️به مناسبت سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی،
روایت او از انتشار و فروش کتاب «سلمان پاک» را بخوانید.
کسی چه میداند من چگونه ماسینیون را دوست داشتم. این چنین روحی، عظمتی، نبوغی، زیبایی مطلقی، ۲۸ سال مداوم کار کرده و ثمرهی یک عمر کار «سلمان پاک» شد و من یک سال تمام همه شب تا نزدیکیهای سحر نخفتم و آن را ترجمه کردم. با چه شوقی و امیدی و لذتی و وسواسی.
بیست و هشت سال زندگی ماسینیون و نیز یک سال از روزها و شبهای پرتپش و گرم خود را در یک جلد کتاب ریختم و وقتی درآمد، دیدم رویش نوشته: ۶.۵ تومان.
کتاب را برداشتم و رفتم سراغ یک آشنا و همفکر که زندگی و سرمایهاش را، همه در راه ترویج دین مبین و تنویر افکار و تقویت ایمان خلقالله وقف کرده و به خاطر خدمت به خدا، بنگاه مطبوعاتی دارد. کتاب را گرفت و هم اول بار به قیمت پشت جلدش نگاه کرد و تا چشمش به ۶.۵ تومان افتاد، ابروها را بالا زد و لبها را متلاطم کرد و سکوتی محققانه فرمود و پس از لحظهای، ناگهان رفت عقب دکان و دیدم یک دو پارچه سنگ آورد و گذاشت توی پلهی ترازو، «سلمان» را هم توی پلهی دیگر، و کشید!
من چشمهام سیاهی رفت. گویی تمام ذرات عالم وجود دارند مرا مسخره میکنند و گویی آسمان دارد به من دهنکجی میکند و گویی در و دیوار دارند مرا تحقیر میکنند و توهین میکنند. درست حالت مردی را پیدا کرده بودم که بچهی عزیزش را از شدت فقر و استیصال میدهد به دست یک خرپول گردنکلفت نزولخوری و دارد تماشا میکند. نه، از این خیلی سختتر و زبونتر بود، درست حالت خودم را داشتم جلوی ترازوی آن دکاندار که داشت کتابم را و ماسینیون و سلمان را و مرا میکشیدند تا بهایمان را تعیین کنند و اعلام کنند که ما چند نفر، در این زمانه ۶.۵ تومان نمیارزیم؛ ۴.۵ دست بالاش ۵ تومان بخرندمان خوب خریدهاند.
از دکان زدم بیرون.
🔸از کتاب هبوط در کویر (مجموعه مقاله)،
علی شریعتی
#نشر_اطراف #روایت_زندگی #علی_شریعتی@atrafpublication